گفتگو با بهروز کارونی، رادیو فردا
از همان روز تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸ ، اقتدارگرایان با افزایش سرکوب و ضرب و شتم و قتلِ تظاهرکنندگان، سعی وافری در بالا بردن هزینه و در نتیجه ممانعت از حضور خیابانی فعالان جنبش سبز کردند. اینک برخی از تحلیلگران و فعالان سیاسی بدون توجه به این دلیل اصلی و تلاش برای یافتن راهحلهای مقابله با آن، دلایل اُفت این حضور را در حوزههای دیگری جستجو میکنند. از این جملهاند دلایلی که بر فقدان یا عدم کفایت گفتاری در جنبش سبز که بر مطالبات اقشار و طبقات مختلف یا سایر جنبشهای اجتماعی مانند جنبش اقوام و یا زنان ناظر باشد انگشت میگذارند . در این یادداشت که اول بار در سایت رادیو فردا منتشر شدهاست، مصاحبهشوندگان سویه کارگری این بحث را بار دیگر بررسی کردهاند.
گزارش این هفته برنامه رادیویی «کارنامه» به سالروز ۲۲ خرداد سال ۸۸ و ارتباط بین جنبش سبز و جنبش کارگری ایران اختصاص دارد. پس از ۲۲ خرداد، اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که در آن محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور معرفی شد، به جنبشی تبدیل شد که در ایران و جهان به جنبش سبز شهرت یافت. نخستین درخواست در این حرکت اعتراضی که به شکل شعارهای شبانه و یا تظاهرات خیابانی مطرح شد، بازپس دادن آرای معترضانی بود که به ویژه در تظاهرات روز ۲۵ خرداد و راهپیمایی روز عاشورا تعداد بسیار زیاد خود را به نمایش گذاشتند؛ نمایشی که در تصاویر و فیلمهای مخابره شده به جهان انعکاس یافت. در آن دوره شعارهای مطرح شده بیشتر سمت و سوی سیاسی داشت. در آن روزها شماری از تحلیلگران و جامعه شناسان بر این باور بودند که جنبش سبز جنبشی است که به طور عمده از اقشار متوسط جامعه تشکیل شده و بیش از هر چیز در پی تحقق خواستههایی است که به این اقشار نزدیک است.
در همین ارتباط برخی از تحلیلگران نیز بر این عقیده هستند که کارگران در این حرکت و تظاهرات اعتراضی شرکت نداشتند زیرا اهداف آن را از خواستهها و مطالبات خود دور میدیدند. اما علی هنری، فعال سیاسی و کارشناس جنبشهای اجتماعی که مقیم پاریس است، این دیدگاه را رد کرده و میگوید: "آمار و ارقام روشنی از جمعیت شناسی مشارکت کنندگان در جنبش سبز در دست نداریم که این ادعا را بتوانیم رد یا تایید کنیم. اتفاقا بازداشتیهای خیابانی و شهدای جنبش از گروههای مختلف اجتماعی بودند. اما اگر حتی بپذیریم مشارکت کارگران در این جنبش خیلی روشن و نمایان نبوده، باز هم دلیلی بر همدل نبودن این گروه اجتماعی با جنبش سبز نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم خواستها و مطالبات کارگران با خواستها و مطالبات جنبش تفاوت داشته است. کسانی که ادعا میکنند جنبش سبز مطالبات کارگران را طرح نکرده و به همین دلیل نتوانسته ارتباط محکمی با آنها برقرار کند، به باور من نگاهی سنتی به کارگران و مزدبگیران دارند و حتی نگاه سنتی به ساختار جامعه کنونی ایران. آنها فکر میکند کارگران فقط دغدغه نان و سکونت دارند و خواستهایشان مجزا از دیگر گروههای اجتماعی است."
مریم محسنی، فعال کارگری مقیم سوئد، از زاویه دیگری به این موضوع نگاه میکند و معتقد است کارگران در آن چه او جنبش ضد استبداد پس از انتخابات سال ۸۸ نامید، شرکت داشتند. مریم محسنی در این باره میگوید: "راهپیمایی روز ۲۵ خرداد از نظر کمیت قابل مقایسه است با تظاهرات روز عاشورا و تاسوعای انقلاب ۵۷. جمعیت عظیمی که به خیابانها آمده بود از میدان امام حسین تا میدان آزادی طبق برآوردها حدود سه میلیون نفر بودند. من میخواهم بپرسم این سه میلیون نفر را فقط افراد طبقه متوسط و بالا تشکیل میدادند؟ یا تظاهرکنندگانی که روز عاشورای سال ۸۸ در دفاع از خود مجبور شدند با نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی- اطلاعاتی درگیر شوند، نوع رفتار و عمل سیاسی طبقه متوسط و بالا را داشتند؟"
اما با این وصف چرا شاهد برگزاری تجمعهای اعتراضی در مناطق و محلات جنوب شهر تهران نبودیم؟ مریم محسنی در پاسخ میگوید: "چون فشارهای پلیسی و ایستگاه اطلاعاتی- امنیتی در مناطق جنوب شهر خیلی متفاوت از شمال شهر است، به همین دلیل افرادی که در جنوب شهر زندگی میکنند یعنی طبقه کارگران و زحمتکشان برای شرکت در تظاهرات به خیابانهای دیگر آمدند. این که در جنوب شهر تظاهرات نبوده دلیل این نیست که طبقه پایین جامعه در آن شرکت نداشت."
در این میان در روزهایی که تظاهرات خیابانی و شعارهای شبانه در تهران و چند شهر دیگر ایران ادامه داشت، اعتصابهای کارگری در حمایت از این اعتراضها، مانند آن چه در مصر صورت گرفت، انجام نشد. آقای هنری در این خصوص اعتقاد دارد شیوههایی که یک جنبش اجتماعی برای کنشهای جمعیاش انتخاب میکند به عوامل زیادی بستگی دارد: "یکی از مهمترین عوامل به هزینه مشارکت در کنش برمیگردد. مسلما هزینه مشارکت در یک اعتصاب کاملا متفاوت از یک حضور خیابانی است. چون هزینه حضور خیابانی فقط درصد کمی از دستگیری یا ضرب و شتم است."
در این حال به موازات ادامه اعتراضها در ایران، در بیانیهها و سخنان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان، شاهد تاکید آنان بر لزوم توجه به اقشار فقیر جامعه ایران بودیم. از جمله میرحسین موسوی با اشاره به مشکلات اقتصادی در ایران و سوء مدیریت دولت گفت: "گره خوردن خواست برای عدالت به ویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است".
با این همه برخی از تحلیلگران ضمن تایید حضور کارگران در اعتراضها میگویند: تاکیدهای رهبران معترضان به مرحله اجرا در نیامد و تنها در اخبار کارگری توسط سایتهای نزدیک به اصلاح طلبان بازتاب یافت. آنان میگویند همین موضوع مانع از موفقیت جنبش سبز شده است. احمد بخرد طبع، عضو نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران که مقیم فرانسه است، یکی از تحلیلگرانی است که معتقد است جنبش سبز یک جنبش اجتماعی و سیاسی است و تمام طبقات اجتماعی را در بر میگیرد. وی میگوید: "با این حال، جنبش سبز هیچ ارتباطی با خواستها و مطالبات طبقه کارگر نداشت و آنها را منعکس نکرد و نتوانست بازگوی کننده این خواستها و مطالبات باشد. همین امر خلایی بین جنبش اجتماعی سبز و جنبش طبقاتی کارگران به وجود آورده است".
از همان روز تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸ ، اقتدارگرایان با افزایش سرکوب و ضرب و شتم و قتلِ تظاهرکنندگان، سعی وافری در بالا بردن هزینه و در نتیجه ممانعت از حضور خیابانی فعالان جنبش سبز کردند. اینک برخی از تحلیلگران و فعالان سیاسی بدون توجه به این دلیل اصلی و تلاش برای یافتن راهحلهای مقابله با آن، دلایل اُفت این حضور را در حوزههای دیگری جستجو میکنند. از این جملهاند دلایلی که بر فقدان یا عدم کفایت گفتاری در جنبش سبز که بر مطالبات اقشار و طبقات مختلف یا سایر جنبشهای اجتماعی مانند جنبش اقوام و یا زنان ناظر باشد انگشت میگذارند . در این یادداشت که اول بار در سایت رادیو فردا منتشر شدهاست، مصاحبهشوندگان سویه کارگری این بحث را بار دیگر بررسی کردهاند.
گزارش این هفته برنامه رادیویی «کارنامه» به سالروز ۲۲ خرداد سال ۸۸ و ارتباط بین جنبش سبز و جنبش کارگری ایران اختصاص دارد. پس از ۲۲ خرداد، اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که در آن محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور معرفی شد، به جنبشی تبدیل شد که در ایران و جهان به جنبش سبز شهرت یافت. نخستین درخواست در این حرکت اعتراضی که به شکل شعارهای شبانه و یا تظاهرات خیابانی مطرح شد، بازپس دادن آرای معترضانی بود که به ویژه در تظاهرات روز ۲۵ خرداد و راهپیمایی روز عاشورا تعداد بسیار زیاد خود را به نمایش گذاشتند؛ نمایشی که در تصاویر و فیلمهای مخابره شده به جهان انعکاس یافت. در آن دوره شعارهای مطرح شده بیشتر سمت و سوی سیاسی داشت. در آن روزها شماری از تحلیلگران و جامعه شناسان بر این باور بودند که جنبش سبز جنبشی است که به طور عمده از اقشار متوسط جامعه تشکیل شده و بیش از هر چیز در پی تحقق خواستههایی است که به این اقشار نزدیک است.
در همین ارتباط برخی از تحلیلگران نیز بر این عقیده هستند که کارگران در این حرکت و تظاهرات اعتراضی شرکت نداشتند زیرا اهداف آن را از خواستهها و مطالبات خود دور میدیدند. اما علی هنری، فعال سیاسی و کارشناس جنبشهای اجتماعی که مقیم پاریس است، این دیدگاه را رد کرده و میگوید: "آمار و ارقام روشنی از جمعیت شناسی مشارکت کنندگان در جنبش سبز در دست نداریم که این ادعا را بتوانیم رد یا تایید کنیم. اتفاقا بازداشتیهای خیابانی و شهدای جنبش از گروههای مختلف اجتماعی بودند. اما اگر حتی بپذیریم مشارکت کارگران در این جنبش خیلی روشن و نمایان نبوده، باز هم دلیلی بر همدل نبودن این گروه اجتماعی با جنبش سبز نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم خواستها و مطالبات کارگران با خواستها و مطالبات جنبش تفاوت داشته است. کسانی که ادعا میکنند جنبش سبز مطالبات کارگران را طرح نکرده و به همین دلیل نتوانسته ارتباط محکمی با آنها برقرار کند، به باور من نگاهی سنتی به کارگران و مزدبگیران دارند و حتی نگاه سنتی به ساختار جامعه کنونی ایران. آنها فکر میکند کارگران فقط دغدغه نان و سکونت دارند و خواستهایشان مجزا از دیگر گروههای اجتماعی است."
مریم محسنی، فعال کارگری مقیم سوئد، از زاویه دیگری به این موضوع نگاه میکند و معتقد است کارگران در آن چه او جنبش ضد استبداد پس از انتخابات سال ۸۸ نامید، شرکت داشتند. مریم محسنی در این باره میگوید: "راهپیمایی روز ۲۵ خرداد از نظر کمیت قابل مقایسه است با تظاهرات روز عاشورا و تاسوعای انقلاب ۵۷. جمعیت عظیمی که به خیابانها آمده بود از میدان امام حسین تا میدان آزادی طبق برآوردها حدود سه میلیون نفر بودند. من میخواهم بپرسم این سه میلیون نفر را فقط افراد طبقه متوسط و بالا تشکیل میدادند؟ یا تظاهرکنندگانی که روز عاشورای سال ۸۸ در دفاع از خود مجبور شدند با نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی- اطلاعاتی درگیر شوند، نوع رفتار و عمل سیاسی طبقه متوسط و بالا را داشتند؟"
اما با این وصف چرا شاهد برگزاری تجمعهای اعتراضی در مناطق و محلات جنوب شهر تهران نبودیم؟ مریم محسنی در پاسخ میگوید: "چون فشارهای پلیسی و ایستگاه اطلاعاتی- امنیتی در مناطق جنوب شهر خیلی متفاوت از شمال شهر است، به همین دلیل افرادی که در جنوب شهر زندگی میکنند یعنی طبقه کارگران و زحمتکشان برای شرکت در تظاهرات به خیابانهای دیگر آمدند. این که در جنوب شهر تظاهرات نبوده دلیل این نیست که طبقه پایین جامعه در آن شرکت نداشت."
در این میان در روزهایی که تظاهرات خیابانی و شعارهای شبانه در تهران و چند شهر دیگر ایران ادامه داشت، اعتصابهای کارگری در حمایت از این اعتراضها، مانند آن چه در مصر صورت گرفت، انجام نشد. آقای هنری در این خصوص اعتقاد دارد شیوههایی که یک جنبش اجتماعی برای کنشهای جمعیاش انتخاب میکند به عوامل زیادی بستگی دارد: "یکی از مهمترین عوامل به هزینه مشارکت در کنش برمیگردد. مسلما هزینه مشارکت در یک اعتصاب کاملا متفاوت از یک حضور خیابانی است. چون هزینه حضور خیابانی فقط درصد کمی از دستگیری یا ضرب و شتم است."
در این حال به موازات ادامه اعتراضها در ایران، در بیانیهها و سخنان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان، شاهد تاکید آنان بر لزوم توجه به اقشار فقیر جامعه ایران بودیم. از جمله میرحسین موسوی با اشاره به مشکلات اقتصادی در ایران و سوء مدیریت دولت گفت: "گره خوردن خواست برای عدالت به ویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است".
با این همه برخی از تحلیلگران ضمن تایید حضور کارگران در اعتراضها میگویند: تاکیدهای رهبران معترضان به مرحله اجرا در نیامد و تنها در اخبار کارگری توسط سایتهای نزدیک به اصلاح طلبان بازتاب یافت. آنان میگویند همین موضوع مانع از موفقیت جنبش سبز شده است. احمد بخرد طبع، عضو نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران که مقیم فرانسه است، یکی از تحلیلگرانی است که معتقد است جنبش سبز یک جنبش اجتماعی و سیاسی است و تمام طبقات اجتماعی را در بر میگیرد. وی میگوید: "با این حال، جنبش سبز هیچ ارتباطی با خواستها و مطالبات طبقه کارگر نداشت و آنها را منعکس نکرد و نتوانست بازگوی کننده این خواستها و مطالبات باشد. همین امر خلایی بین جنبش اجتماعی سبز و جنبش طبقاتی کارگران به وجود آورده است".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر