صفحات

‏نمایش پست‌ها با برچسب جامعه شناسی سیاسی اعتراض. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب جامعه شناسی سیاسی اعتراض. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۳ دی ۴, پنجشنبه

تکثر در خیابان

در رد توضیح یکسان دربارۀ جنبش‌های غیریکسان

منتشرشده در ماهنامه اندیشه پویا، شماره ۲۲، آذر ۹۳

جهان در سال‌های اخیر شاهد اعتراض‌های خیابانی عظیم و جنبش‌هایی اجتماعی بوده است؛ جنبش‌هایی که تمایزهای روشنی با نمونه‌های مشابه‌شان در دهه‌های پیشین دارند. از خیزش‌های معترضان در کشورهای عربی تا جنبش موسوم به پانزده مۀ اسپانیا، یا تسخیر وال استریت و اعتراض‌های اخیر در هنگ‌کنگ، همگی ویژگی‌های مشترکی داشته‌اند؛ همچون نداشتن رهبری مشخص، نقش کم‌رنگ سازمان‌های سنتی سیاسی و استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی شخصی برای بسیج سیاسی. شباهت و گستردگی جغرافیایی، تمایلی ایجاد کرده است به یافتن و ارائۀ یک توضیح واحد و جهانی؛ چارچوبی که در آن توجه به تفاوت‌ها و زمینه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و به‌ویژه فرهنگی این اعتراض‌ها کم‌رنگ می‌شود. اما تمرکز بر متغیرهای کلان و نادیده گرفتن تصمیم‌ها، انگیزه‌ها و مکانیسم‌های اجتماعی در سطح افراد، ما را از پیش‌بینی و فهم دقیق این اعتراض‌ها که فراگیرتر و متنوع‌تر از نمونه‌های برجسته‌شدۀ آن هستند دور کرده است. جیمز کُلمن جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز برجسته، در مدلی برای تبیین پدیده‌های اجتماعیِ کلان و رفتار نظام‌های اجتماعی توصیه می‌کند که «تحلیل باید به سطحی پایین‌تر از سطح نظام، انتقال یافته و رفتار نظام با توسل به رفتار اجزای آن تبیین» شود. یعنی یک پدیدۀ اجتماعی کلان مانند تظاهرات را نمی‌توان تنها با یافتن یک ارتباط آماری با ویژگی دیگری در سطح کلان توضیح داد، بلکه فهم آن مستلزم بررسی مکانیسم‌ها و کنش‌های افراد در سطحی پایین‌تر یعنی سطح خرد است. کُلمن برای شرح مزیت‌های مدل خود به کاستی‌های یک نمونۀ کلاسیک مشهور که توضیح یک پدیدۀ کلان اجتماعی را بدون توجه به بررسی فرایندهای سطح خرد انجام داده اشاره می‌کند. کُلمن اثر کلاسیکِ ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری را مورد بررسی و نقد قرار می‌دهد. اثری که وبر در آن توضیح می‌دهد نظام سرمایه‌داری برآمده از اخلاق پروتستانی و به‌ویژه اخلاق کالوینیستی است. کُلمن نشان می‌دهد که وبر با تمرکز بر ارتباط میان نظام سرمایه‌داری و جامعۀ پروتستان از مکانیسم‌های درون‌سیستمی که امکان پیش‌بینی و تبیین درست‌تری فراهم می‌کردند غفلت کرده است. وبر به اشتراکات ارزش‌های مذهبی کالونیسم در جامعه و ارزش‌های سازمان‌های اقتصادی سرمایه‌داری می‌پردازد و دومی را متأثر از اولی می‌داند. ولی آن‌طور که کُلمن می‌گوید: این محتوای مشترک «ممکن است نشان‌دهندۀ دگرگونی‌های دیگری باشد که هم نظام‌های ارزشی مذهبی و هم نظام‌های ارزشی اقتصادی را تغییر داده است». یعنی این دو می‌توانند لزوماً علت و معلول یکدیگر نباشند، و چه بسا هر دو معلول یک علت کلان دیگر باشند. کُلمن از همین‌رو اصرار دارد که برای فهم یک پدیدۀ اجتماعی باید ترجمه و انعکاس آن‌ را در سطح افراد و مکانیسم‌ها و روابط فردی بررسی کنیم. این نوشته نیز با ارائۀ استدلال‌هایی در رد تعمیم برخی ادعاهای یکسان‌نگر، بر ضرورت برقراری پیوند میان متغیرهای کلان و متغیرها و مکانیسم‌های خرد در مطالعه و تحلیل‌ها تأکید دارد. به همین منظور درستی و تعمیم سه توضیح عمومیت­یافته (یک: عامل بروز اعتراض‌های غیرسنتی، دو: ‌ویژگی‌های مشارکت‌کنندگان و سه: قالب و آیندۀ این اعتراض‌ها)را می‌آزماییم.

ادامه (+)

۱۳۹۳ آبان ۴, یکشنبه

خارج از قاب سیاست


واکنش ها به صفحه بچه پولدارهای تهران: ضدیت با ثروت یا مبارزه با فساد

منتشر شده در هفته نامه صدا 

چندی پیش ظهور صفحه ای در اینستاگرام با عنوان «بچه پولدارهای تهران» محل و موضوع بحث­ها و گفت­وگوهای داغ در جامعه و میان نخبگان شد. در کمتر از چند روز عکس­های بچه پولدارهای تهران برروی سایت­های داخل و خارج و رسانه­های اجتماعی قرار گرفت و هزاران نظر از سوی کاربران در شبکه‌های اجتماعی و ده­ها مقاله و گزارش درباره آن در روزنامه ها و سایت­ها منتشر شد. عکس‌ها سبک زندگی گروهی از جامعه را به نمایش می‌گذاشت که با متوسطِ زندگی جامعه­ای که اتفاقا در دهه گذشته از نظر اقتصادی شیب تند نزولی­ را طی کرده­ فاصله بسیار داشت. نمایشی از یک نابرابری عمیق و وسیع در جامعه که با به رخ کشیدن یا در معرض عمومی قراردادن زندگی­های لوکس با واکنش­هایی گاه خشمگین و گاه همراه با قضاوت منفی از سوی جامعه همراه بود. ظهور و بروز چنین پدیده­ای در نگاه اول برای آنان که همزیستی گروه­های مختلف اجتماعی در جامعه برایشان دغدغه اساسی است، این پرسش را پیش می­کشد که آیا علنی شدن این تفاوت­ها در سبک زندگی گروه­های جامعه به تقویت شکاف و تضاد بین دو گروه مشخص اجتماعی (محرومان و بهره­مندان) می‌انجامد؟ آیا این جدل­های داغ و واکنش­های همراه با خشم و نفرت زمینه ­ساز تقابل و تضاد اجتماعی و درپی آن جنبش اجتماعی گروه­های محروم علیه گروه­های بهره­مند خواهد شد؟ و در آخر واکنش جامعه به این موضوع –و درکل موضوع ثروت­های کلان- چه گفتار و رفتار سیاسی را می­طلبد که ضامن پیوستگی بیشتر جامعه و بهبود اوضاع کشور شود؟هدف از این یادداشت تاباندان نوری است به زوایای تاریک پرسش­های بالا از دید جنبش­ها و تضادهای اجتماعی. واقعیت این است که هرچند تاریخ شاهد بسیاری از نابرابری‌ها و بی­عدالتی‌های اجتماعی در سراسر جهان بوده ­است، اما همواره این نابرابری­ها شکاف و تضاد اجتماعی بوجود نیاورده و از آن سو افراد محروم همیشه و در هرشرایطی برای رفع نابرابری و بی­عدالتی از طریق جنبش­ها و کنش‌های ­جمعی مبارزه نکرده­اند. در بسیاری از مواقع این نابرابری­ها از سوی محرومان یا نادیده گرفته شده و یا مشروع دیده ­شده­اند و یا به‌ دلیل نبودن امکانات سیاسی و عملی، محرومان برای بروز اعتراض‌های جمعی و تلاش برای رفع آن­ها فرصتی نیافته­اند و مساله به شکافی عمیق تبدیل شده است. در ادامه با نگاهی به پدیده "بچه پولدارهای تهران" به آن­ها می­پردازیم.

از وضعیتِ عینی تا احساس محرومیت نسبی
در گذشته عامل اصلی تضاد و اختلاف‌ها و به دنبال آن شکل­گیری اعتراض و جنبش­های اجتماعی، وضعیت عینی افراد درجامعه شناسایی می­شد. براین مبنا وضعیت ناعادلانه، نابرابر و زیان دیده‌ی یک فرد، شرطی کافی است تا آن فرد در اعتراض مشارکت کند. مثلا درآمد پایین و زندگی سخت‌تر یک کارگر نسبت به دیگر افراد جامعه کفایت می‌کند تا او را یک معترض بالفعل بدانیم. اما آنچه که طی تجربه و مطالعات دهه­های اخیر به دست آمده آن است که تنها اختلاف وضعیت (یا مرتبه یا طبقه) ساختاری بین افراد و گروه‌ها  به خودی خود عامل شکل گیری تضاد اجتماعی  و اعتراض جمعی نیست. واقعیت این است که در چنین شرایطی برای آن فرد ادراک و برداشت «ذهنی‌اش» و به علاوه نامشروع دیدن نابرابری و محرومیت به مراتب مهم‌تر از وضعیت عینی و واقعی اوست. یعنی افراد محروم هنگامی به دنبال تغییر وضعیت و استیفای حقوقشان می‌روند که وضعیتشان را به مثابه «محرومیت نسبی» نیز احساس کنند. و احساس محرومیت نسبی هنگامی بااهمیت­تر و به عاملی برای اعتراض جمعی منتهی می­شود که به مثابه یک امر «گروهی» تصور و تجربه شود. یعنی فرد هویت خود را در پیوند با گروهی ببیند که وضعیت آن گروه زیان­دیده، محروم یا تحت بی‌عدالتی ادراک شود. (١)

از هویت اجتماعی تا هویت سیاسی­ شده
بنابراین «هویت اجتماعی» یعنی جایگاه و نقش فرد در جامعه و احساس تعلق او به گروه که تعیین کننده «هویت گروهی» است در مشارکت فرد برای اعتراض علیه محرومیت نقش بازی می­کند. محرومیت نسبیِ گروهی زمانی شکل بارزتری می­گیرد که درک روشنی بین مرزهای گروه پایین­مرتبه و بالامرتبه در میان افراد شکل بگیرد و نکته مهم‌تر اینکه این مرز از طرف گروه پایین‌تر غیرقابل نفوذ و غیرمشروع دانسته شود. این هویت­یابی با گروه پایین­مرتبه نیز درادامه باید «سیاسی» شود.(٢) فرایند سیاسی شدن با آگاهی از یک نارضایتی مشترک آغاز می‌شود و سپس نارضایتی ترجمه سیاسی پیدا کرده و مساله‌ای به مساله عمومی تبدیل می‌شود. در این فرایند هویت جمعی، به هویت سیاسی تبدیل شده و یک فرد به گروهی برای کنش سیاسی تعلق پیدا می‌کند. این هویت سیاسی در یک توافق جمعی و در گفت‌وگوهای اقناعی شکل می‌گیرد. در این مرحله جامعه به «مخالف و موافق» تبدیل شده و نارضایتی از نابرابری، بی‌عدالتی و محرومیت قاب­بندی سیاسی خود را می‌یابد. تا این قاب­بندی صورت نگیرد نارضایتی‌ها می‌تواند در سطح غیرسیاسی به راه حل‌هایی خارج از اعتراضات سیاسی بیانجامد. قاب­بندی این نارضایتی است که تعیین می­کند نابرابری به یک ستیز اجتماعی می­انجامد یا از راه­های جنبش­های اجتماعی مسالمت­آمیز به رفع آن اقدام می­شود
خلاصه بحث اینکه وضعیت نابرابر ساختاری به خودی خود عامل تقویت تضاد و شکل گیری اعتراض و جنبش اجتماعی وعمیق کردن شکاف‌ها نخواهد بود، بلکه احساس تعلق فرد به یک گروه با سه شرط روشن شدن مرز غیرقابل نفوذ گروه پایین مرتبه/محروم/ستم دیده با بالامرتبه/منتفع/ظالم، حس نامشروع بودنِ این مرز و درک امکان تغییر این وضعیت، می‌تواند او را برای یک ستیز و تقابل با یا کنش جمعی مسالمت آمیز با هدف رفع نابرابری برانگیخته کند. اما شرط لازم همین احساس محرومیت نسبی گروهی برای تبدیل شدن به اعتراض سیاسی، یافتنِ «دلایل سیاسی نابرابری» یا «راه حل سیاسی» برای رفع نابرابری است.

از هویت بچه پولدارها تا اعتراض با فساد
با مرور نظریه‌های کنش‌های جمعی و ترسیم چارچوب بندی­ای نظری به پدیده اجتماعی صفحه بچه پولدارهای تهران باز می‌گردیم. تصاویر «بچه پولدارهای تهران» با ماشین‌ها، خانه ها و پوشاک لوکس و گران، تفریحاتی نه چندان قابل دسترس برای عموم و کلا نام و نشانه گذاری‌ها بر این افراد، در گام نخست می­تواند احساس محرومیت نسبی بخشی از افراد جامعه را تقویت کند. یعنی ما شاهد خواهیم بود گروه­هایی از جامعه به این درک می­رسند که وضعیتشان نسبت به دیگری در مرتبه پایین­تر اجتماعی و اقتصادی است و نسبت به دیگران محروم­تر هستند و این اختلاف آنقدر زیاد است که این مرز به راحتی و با شیوه‌های معمول قابل گذر نیست. در این مرحله صفحه پولدارها یا هرگونه بروز وسیع چنین سطحی از لوکس گرایی، احساس محرومیت نسبی گروهی را در جامعه شدت  و وسعت می بخشد.
اما نکته‌ای که در این پدیده با رجوع به واکنش‌های جامعه به این صفحه شاهد هستیم شیوه سیاسی­شدن و قاب­بندی اعتراض به بی­عدالتی است. مرور نظرات کاربران در صفحه «بچه پولدارهای تهران» و گفتار انتقادی­ای که به طور وسیع شکل گرفته نشان از  قاب­بندی اعتراضی و راه حل سیاسی دارد که مرکزِ آن مقابله با فساد اقتصادی و رانتخواری است. در این جا به این نکته امیدوار کننده می رسیم که اگر به قاب­بندی سیاسی اعتراض توجه کنیم زمینه رفع نابرابری به شکلی که تضاد اجتماعی بین دو گروه –در اینجا محروم و بهره­مند-  را در جامعه نیافزاید وجود دارد.
در دهه‌های اخیر بویژه در جوامع توسعه یافته ما شاهد اعتراض­هایی هستیم که محدود به گروه­های محروم نیست بلکه  گروه­هایی که اصولا برمبنای وضعیت شان تعریف نمی‌شوند  و برمبنای عقیده‌ای هویت می‌یابند در مرکز اعتراض­های سیاسی دیده می‌شوند. در پدیده «بچه پولدارهای تهران»  نیز ما شاهد شکل گیری یک مخالفت بر مبنای اصول و عقایدی مانند قانون­مندی، شفافیت و عدالت هستیم. به همین خاطر است که نمی‌توانیم معترضان یا منتقدان به «بچه پولدارهای تهران» را محدود به گروهی از محرومان یا طبقه و قشر اجتماعی خاص کنیم. واقعیت این است که فساد در شکل‌های مختلف، یک عامل نارضایتی روشن در میان جامعه است. فهم این موضوع می‌تواند سیاستمداران بویژه دولت را مجاب کند با استفاده از پشتیبانی نیروهای اجتماعی به مقابله با آن بپردازد.
پدیده هایی چون نمایش وسیع زندگی‌های لوکس از سویی احساس محرومیت نسبی گروهی را در جامعه افزایش می­دهد و ممکن است به گروه­بندی­ها و ایجاد شکاف­هایی که پتانسیل تضادها و ستیزهای اجتماعی را دارند بیانجامد. ولی اگر این بحث و گفت وگو درمیان جامعه آمده و همراه با راه حل سیاسی متناسب یعنی مبارزه با فساد باشد که خواست گروه­های مختلفی از جامعه است خود به چسبندگی بیشتر جامعه و توافق و بسیج برمبنای یک موضوع کلیدی و به تبع آن مشارکت سیاسی اجتماعی جامعه منجر خواهد شد. مساله جامعه، فساد است نه ثروت. اتفاقا مبارزه با فساد یک مشارکت پویا  و پیشبرنده را می­سازد ولی مقابله با ثروت و ثروتمند منجر به ستیز و تضاد در میان جامعه خواهد شد.

پانوشت:
(1)    برای مروری بر نظریه احساس محرومیت نسبی رجوع کنید به:
van Zomeren, M., & Iyer, A. (2009). Introduction to the social and psychological dynamics of collective action. Journal of Social Issues, 65(4), 645-660.
(2)    برای بحث هویت سیاسی رجوع کنید به:
Simon, B., & Klandermans, B. (2001). Politicized collective identity: A social psychological analysis. American Psychologist, 56(4), 319-331.


۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

کنش جمعی حمایت از مظلومان غزه و دستاوردهای داخلی آن



تقریبا یک ماه از آغاز دور جدید درگیری در جنوب فلسطین اشغالی و هجوم ارتش اسرائیل به نوار غزه می ­گذرد. هرچند در این یک ماه واکنش رسانه­های رسمی و تریبون­ های حکومتی کم و بیش مانند گذشته بوده ­است، اما واکنش جامعه ایرانی از نظر میزان فعالیت و نوع نگاه به این واقعه (که شاید بهتر باشد آن را فاجعه انسانی بنامیم) متفاوت و بی سابقه است. جامعه ایرانی به ­ویژه کنشگران غیررسمی جوانِ تغییرخواه و افرادی که عموما به­ دلیل فرادستی صدای مراجع رسمی و حکومتی، یا پیش از این منفعل بودند یا صدایشان به جایی نمی رسید، این بار بسیار پرصدا و فعال با این واقعه  برخورد و تقریبا نگاهشان را بر دیگر مراجع غالب کردند. جوانانی که حتی منتسب به آن بودند که بخشی شان روزی شعار نه غزه، نه لبنان را در خیابان ها سرداده اند در این یک ماه غزه و فلسطین اصلی ترین دغدغه شان و پررنگ­ ترین و جدّی­ ترین موضوع گفت ­وگوها  و کنش­ هایشان است. کنش­ هایی که از نظر شکل از مشارکت در تجمع مقابل سازمان ملل و تظاهرات روز قدس تا برپایی کنش ­های  نمادین و هنری و مشارکت در کمپین­ های بین المللی و از نامه سرگشاده جمعی تا بازنشر نوشته ­ها ­و فیلم ­ها در شبکه ­های اجتماعی آنلاین تنوع داشتند.
این کنش ها تا به آن حد غیرقابل انتظار و درعین حال غیرقابل چشم پوشی بودند که بسیاری را بر توضیح آن برداشت. گروهی آن را با بدبینی مشکوک دانسته و گروهی آن را بازگشت از اصول و عقاید دانستند. ادعای این نوشته این است که برای ارزیابی و توضیح این واکنش غیرمنتظره و چشم گیر نیاز است با نگاه و از دریچه جدیدی به این کنش ­ها و اعتراض­ ها نظر بیاندازیم.
برای توضیح این واکنش تامل در دو  پرسش اساسی بااهمیت است. آیا این کنش ­های سازمان نیافته، بدون رهبری و عموما بدون هدف مشخص -به این معنا که هدف تاثیر مستقیم بر تصمیمی سیاسی نداشته و راه حل مشخصی ارائه نمی­ دهد- را می­ توان نوعی از مشارکت سیاسی جامعه یا اعتراض سیاسی جمعی دانست؟ و دیگر آنکه اصولا تاثیر این اقدامات چه بود و چه خواهد بود؟ برای پاسخ به این دو پرسش ابتدا مروری کوتاه بر تعریف یا برداشت دانش جامعه ­شناسی و سیاست از مشارکت سیاسی و از طرف دیگر بر شیوه ارزیابی دستاوردهای کنش ­های جمعی خواهیم داشت. سپس این تعاریف و شیوه ­های ارزیابی را در موضوع عینی مورد بحث به­ کار خواهیم گرفت.
شیوه ­های مشارکت
دهه ­ها یکی از دغدغه­ های جامعه ­شناسی و سیاست بویژه در دموکراسی ­های جهان توضیح و پیش­بینی روندِ مشارکت سیاسی اجتماعی شهروندان است. عموما این روند با مفاهیمی چون سرمایه اجتماعی یا اعتراضات سیاسی گره خورده و تلاش شده ­است با شیوه­ های متفاوت این مفاهیم اندازه ­گیری و به بحث گذاشته شوند. در این راه در مقاطعی یافته ­ها نگران­ کننده بوده و به هشدارهایی در روند نزولی مشارکت شهروندان انجامیده است. برای نمونه کمتر شدن اتفاق ­های جمعی و مشارکت کمتر افراد جامعه در اجتماع­ ها یا سیر نزولی تعداد افراد عضو در احزاب و تشکل ­های رسمی هشداری در کاهش سرمایه اجتماعی و به تبع آن نزول قدرت جامعه مدنی درنظر گرفته شده است. یا سیر نزولی تناوب و مقیاس تظاهرات ­ها نشانه­ ای از کم شدن مشارکت یا بی تفاوتی جامعه نسبت به سیاست و مشارکت ­های سیاسی اجتماعی ارزیابی شده­ است. اما واقعیت این است که با وجود این گاه به گاه هشدارها و نگرانی ها و پیش­ بینی ­هایِ نزول مداخله شهروندان در سیاست، هنوز، بویژه در دموکراسی­ های بالغ که دغدغه بیشتری برای مشارکت سیاسی دارند، نشانه ملموسی در عدم مشارکت شهروندان به چشم نیامده است.
پژوهش هایی که محل ­ها و فضاهای غیرسنتی و جدیدِ دور هم جمع شدن را نیز درنظر گرفته و محاسباتی که شیوه ­های متفاوت و نوظهورِ مشارکت سیاسی که عموما با رشد تکنولوژی محقق شده اند را دخیل کرده­ اند سطح ثابت مشارکت سیاسی اجتماعی شهروندان اروپایی و آمریکایی در پنجاه سال گذشته را ثابت کرده و نشان داده ­اند.(١) واقعیت این است که مساله اصلی در توضیح مشارکت سیاسی و ارزیابیِ توانمندیِ جامعه مدنی، فهم شیوه ­هایی است که جامعه با توجه به امکانات، تغییرهای کلان در سیاست و  شیوه های زندگی، برای مشارکت سیاسی و تاثیر بر سرنوشت سیاسی اتخاذ می ­کند و گاهی خود را با آن تغییرات سازگار می کند. امروزه لزوما عضویت در احزاب و سازمان ­های سیاسی و مشارکت در کنش­ های منسوب به آن شیوه ­های معمول مشارکت شهروندان جدید نیست. بلکه گروه ­های غیررسمی یا حتی شکل ­هایی از اجتماع­ های منعطف با پیوندهای ضعیف خود می­ توانند محمل ­های مشارکت سیاسی شهروندان باشند که نادیده گرفتن آن ها یا دست کم گرفتن اثر آن ­ها ما را در نتیجه ­گیری­هایمان به خطا خواهد کشاند.
دستاوردهای مشارکت
جنبش­ های اجتماعی و کنش ­های جمعی عموما با گستردگی مشارکت کنندگان و توان بسیج مردمی ­شان شناخته و بررسی و  با میزان تحقق وعده های مستقیما  سیاسی­شان و تاثیری که در خط مشی های سیاسی می­ گذارند ارزیابی می­ شوند. ولی کنش­ های جمعی عموما تأثیراتی در ابعاد گسترده­ تری از اهداف و وعده­ های سیاسی اولیه  و همین­طور دلایل اولیه شکل گیری شان برجای می­ گذارند و چه بسا پیامدهای ناخواسته و غیرمستقیم کنش­ های جمعی مردمی به مراتب ماندگارتر و بااهمیت تر از اهداف مستقیما سیاسی باشند. از آن جمله است تغییرات فرهنگ سیاسی و حتی هنجارهای اجتماعی، تاثیر بر فهم و ادبیات سیاسی بر موضوعی خاص و همان طور تأثیرات بر سامان و سازمان نیروهای سیاسی.
هرچند یک کنش جمعی یا اعتراض سیاسی درتلاش است خواست­ هایش و موجودیتش از سوی مسئولان و حکومت شناسایی شود ولی درعین حال تلاش می­ کند تا افکار عمومی را نیز تحت تاثیر قرار دهد و با خود همراه کند. اینکه چقدر موفق می ­شود سیاست جاری را تحت تاثیر قرار دهد یک بحث در دستاوردهای کنش جمعی است اما اینکه چقدر افکار عمومی متاثر می شود بحث دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکته دیگر آن است که در هر کنش جمعی ­ای ما شاهدیم که سامان­ های جدید سیاسی ­ای شکل می­ گیرد و هویت­ های جمعی جدیدی خلق یا تقویت می ­شود. حتی افراد مشارکت­ کننده در اغلب موارد پس از مشارکت در کنشی جمعی خود را بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی یا یک کنشگر اجتماعی، مدنی شناسایی می­ کنند.  این هر دو برای جوامعی که بویژه دارای سازمان­ های سیاسی متشکل و قدرتمند نیستند و از سوی دیگر مشارکت سیاسی سنتی نهادینه و هنجاری تعریف شده نیست حائز اهمیت ویژه است. نکته ­اصلی آن است که در ارزیابی دستاوردهای کنش­ های جمعی، مشارکت سیاسی شهروندان و اعتراضات سیاسی نباید تنها بر تاثیرات مستقیم سیاسی تمرکز کرد.
نتیجه
حال اگر به دو پرسش ابتدایی نوشته بازگردیم از هر دو نظر پاسخ ما مثبت خواهد بود. واکنش­ های یک ماهه اخیر که بازتاب آن در شبکه ­های اجتماعی و حضور در محل­ های عمومی به روشنی به چشم آمدند، هم شیوه­ هایی از مشارکت سیاسی  شهروندان و کنش­ های جمعی سیاسی بوده­ اند و هم دستاورد مثبت برای جامعه سیاسی و اجتماع به همراه دارند.
اعتراضات سیاسی و مشارکت سیاسی اجتماعی دیگر محدود به عضویت در سازمان ­های سیاسی و مشارکت در شیوه ­های معمول اعتراضی مانند تظاهرات، تجمع و اعتصاب نیست. بلکه شیوه­ های مشارکت در سرنوشتِ سیاسی به مراتب متنوع­تر و گسترده ­تر از گذشته شده­ اند. با توجه به امکانات و فضای موجود سیاسی در ایران کمپین ­های آنلاین، نامه ­نویسی ­های جمعی، حتی فعالیت ­ها  درشبکه­ های اجتماعی شخصی در جهت تغییر رویکرد یا باور سیاسی دوستان و نزدیکان، از شیوه ­های مشارکت سیاسی اجتماعی می ­توانند باشند. در مواجهه با کشتار غزه ما شاهد شکل ­های متنوع و گسترده چنین کنش­ هایی بودیم که جملگی مستقل ازتشکل ­ها و مراجع رسمی و متفاوت از شکل­ های معمول اعتراض بودند. 
دستاوردهای این کنش­ ها و واکنش ­ها را هم نمی ­توان تنها در نتیجه مستقیم سیاسی آن که در رابطه با توقف حمله نظامی اسرائیل یا برداشتن حمایت غرب بویژه آمریکا از جنایات اسرائیل است، ارزیابی کرد. بلکه دستاوردهای داخلی این کنش ­ها به مراتب چشم­گیرتر می ­تواند باشد. در زمینه این کنش ­ها گفتمان و ادبیاتی درحال خلق و توسعه است که مستقل از رویکردهای سیاسی سنتی که از دریچه اقتدارگرایی یا افراط گرایی یا با انگیزه منافع سیاسی به تحولات نگاه می­ کنند شکل گرفته­ است. در کنش­های صورت گرفته ما شاهد تلاش برای بازشناسی تاریخی درگیری فلسطین و اسرائیل هستیم. شناخت بلاواسطه و ملموس سیاست بین المللی و معادلات و فاکتورهای دخیل در آن اتفاقی است که بسیاری از شهروندان برای اولین بار آن را درمی ­یابند. درعین حال در خلال این کنش­ ها شاهد شکل ­گیری و قوام هویت ­های جدید هستیم و پیوندها و شبکه ­هایی از کنشگران غیررسمی بوجود آمده که برای جامعه ما غنیمت است. این­ ها همه جدا از تاثیری است که این موج بر ادبیات رسمی و دیگر حلقه ­های رسمی تر سیاسی گذاشته است.

واقعیت این است که واکنشِ عمده جریان فعال سیاسی جوان کشور به فجایع غزه و حمله اسرائیل به مردم بی دفاع نه به دست هایی پشت پرده مرتبط است و نه تجدید نظر در باورهای اصلاح طلبانه و تغییرخواهانه. بلکه کنشی درامتداد تقویت پیوندهای مشارکت جویان جوان تغییرخواه و در قوام ادبیاتی اصلاح­ جویانه مستقل و بدور از نگاه سیاه و سفید و مسالمت­ جویانه و معتدل است.

(١) برای نمونه نگاه کنید به:
McCarthy, J. D., Rafail, P., & Gromis, A. (2013). Recent trends in public protest in the U.S.A.: The social movement society thesis revisited. In J. van Stekelenburg, C. Roggeband, & B. Klandermans (Eds.), The future of social movement research (pp. 369-396). Minneapolis: Minnesota Press.