صفحات

۱۳۹۳ خرداد ۱۹, دوشنبه

رابطۀ «مشارکت‌جویان تغییرخواه» و حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ٩٢


منتشر شده در اندیشه پویا شماره شانزدهم 

در آغاز کمپین‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری یازدهم، نظرسنجی کشوری مرکز تحقیقات صداوسیما نشان می‌داد حسن روحانی با سه درصد آرا همراه با غرضی کم‌ترین بخت را برای کسب ریاست‌جمهوری یازدهم دارد.(١) داده‌ها و مشاهدات هم پیش از انتخابات نشان از بی‌علاقگی بخش عمده‌ای از جامعه برای مشارکت داشت. اما تنها در کم‌تر از سه هفته، بخش قابل توجهی از جامعه در انتخابات شرکت و روحانی با اختلاف نسبتاً قابل توجهی با دیگر رقبا به ریاست‌جمهوری رسید. واقعیت این است که میزان مشارکت بالا در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم و صعود غیرقابل انتظار آرای روحانی مرهون مشارکتِ یک جریان اجتماعی است که در هفته‌های پایانی تصمیم به مشارکت و نوشتن رأی خود به نام روحانی گرفت. جریانی که از دوم خرداد ١٣٧٦ حضور و مشارکت خود را کم‌وبیش در جامعه با خواست تغییر حفظ کرده است. این نوشته تلاشی است در فهم این «خیز انتخاباتی» و از این رهگذر شناخت بیش‌تر این جریان اجتماعی که از آن با عنوان «مشارکت‌جویان تغییرخواه» نام می‌بریم. در این نوشته با استفاده از داده‌های جمع‌آوری‌شده در شش‌ماهۀ پیش از انتخابات تا پس از آن(٢) و یافته‌های پژوهش‌های صورت گرفته دربارۀ مشارکت سیاسی اجتماعی در انتخابات ٩٢، تغییر دیدگاه و کنشگری این جریان اجتماعی در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته مورد بررسی و رابطه و وضعیت حال و آیندۀ دولت روحانی نسبت به این گروه مورد بحث قرار می‌گیرد. در ادامه پس از توصیف رفتار انتخاباتی مشارکت‌جویان تغییرخواه در نزدیکی انتخابات به عوامل پیش‌بینی‌کنندۀ مشارکت آن‌ها در انتخابات نگاهی دقیق‌تر می‌اندازیم و تلاش می‌کنیم متغیرهایی را که بر رفتار انتخاباتی این مجموعه تأثیر دارند توضیح دهیم. سپس به اثر کنشگری و فعالیت این گروه در تشویق دیگران به مشارکت و دلایل و توجیهات این مشارکت‌کنندگان می‌پردازیم. در پایان و نتیجه‌گیری با مرور ویژگی‌ها و رفتار این گروه به پرسش رابطۀ روحانی و دولت او با این گروه بازخواهیم گشت.

خیز انتخاباتیِ مشارکت‌جویان تغییرخواه

یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری برخلاف دوره‌های گذشته، به‌ویژه برخلاف انتخابات ٨٨، دیر توجه جامعه را به خود جلب کرد. تقریباً سه ماه مانده به انتخابات در میان رسانه‌ها بحثی دربارۀ انتخابات به چشم نمی‌خورد و جامعه نیز حساسیتی به این بحث نشان نمی‌داد. یافته‌ها نشان می‌دهد حدود نود درصد از «مشارکت‌جویان تغییرخواه» دو ماه مانده به موعد رأی‌گیری و حتی پس از آغاز فعالیت‌های اصلاح‌طلبان در دعوت از خاتمی و البته پس از اعلام رسمی کاندیداتوری روحانی هنوز تصمیم خود را به مشارکت نگرفته بودند. (٣) اما این‌ جریان اجتماعی در نزدیکی انتخابات تصمیم خود را ناگهانی تغییر داد و بیش از هشتاد درصد آن‌ها در انتخابات شرکت کردند. با نگاهی بازتر به رفتار انتخاباتی مشارکت‌جویان تغییرخواه می‌بینیم که اکثریت آن‌ها در انتخابات مجلس نود شرکت نکرده و در انتخابات ریاست‌جمهوری دور قبل به دو کاندیدای اصلاح‌طلب رأی داده بودند (شکل یک).

رفتار انتخاباتی اخیر این گروه از یک تغییر دیدگاه وسیع و سریع در آستانۀ انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم حکایت دارد که نتیجۀ غیرقابل پیش‌بینی انتخابات را رقم زد. توجه به دلایل این تغییر دیدگاه در فهم مشارکت سیاسی ـ اجتماعی و بسیج سیاسی در ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. اهمیت قضیه وقتی بیش‌تر می‌شود که بدانیم خیز انتخاباتی و انتشار فکر مشارکت یک پدیدۀ پایین به بالا بود نه بالا به پایین؛ یعنی کنشگری افراد این مجموعه و انتشار فکر مشارکت در سطح خرد منجر به پشتیبانی نیروها و سازمان‌های سیاسی اصلاح‌طلبان در سطح میانی، آن هم در سه روز آخر، شد.(٤) افزایش ناگهانی، غیرقابل پیش‌بینی و دقیقۀ نودی حمایت از روحانی نمونه‌ای بود از توانایی «پویایی اجتماعی از پایین به بالا»(٥) در به‌وجودآوردن پدیده‌های غیرمنتظره. اما چرا این مشارکت‌جویان تغییرخواه در انتخابات شرکت کردند و انگیزه‌های‌شان از این مشارکت چه بود؟ چه بخشی از آن‌ها زودتر تصمیم به مشارکت گرفتند و فکر مشارکت را انتشار دادند؟ و درنهایت، چه عواملی و مکانیسمی انتشار موفق فکر مشارکت را در میان شبکه تسهیل کرد؟
افراد در خلأ تصمیم‌گیری نمی‌کنند و روابط اجتماعی می‌تواند انتخاب‌ها را تغییر دهد. تغییر در رفتار اجتماعی یا تصمیم یک فرد می‌تواند در تصمیم یا رفتار افراد مرتبط با خود اثر بگذارد و به همین ترتیب این تغییر رفتار و تصمیم می‌تواند از طریق روابط اجتماعی و کانال‌های ارتباطی در تغییر رفتار و تصمیم گروه بزرگ‌تری اثر بگذارد و منتشر شود(٦) و تغییری کلان را رقم بزند. اما انتشار یک فکر نیاز به کانال‌های انتشار دارد؛ کانال‌های انتشار می‌تواند مستقیم مانند شبکه‌های اجتماعی و روابط اجتماعی باشد و می‌تواند غیرمستقیم مانند هویت مشترک و رسانه باشد. مشارکت‌جویان تغییرخواه در چند سال گذشته از طریق شبکه‌های اجتماعی شخصی، آن‌لاین و رسمی ـ سازمانی (احزاب سیاسی، سازمان‌های زنان و دانشجویی، سازمان‌های غیرسیاسی مانند گروه‌های فرهنگی، هنری و خیریه) و یا کانال‌های انتشار غیرمستقیم یا غیررابطه‌ای (وب‌سایت‌های خبری آن‌لاین و شبکه‌های ماهواره‌ای، روزنامه‌ها و نشریات داخل) می‌توانستند با یکدیگر مرتبط باشند. همراهی و هویت­یابی در جنبش‌های اجتماعی یا جریان‌های سیاسی (مثل جنبش اصلاح‌طلبی) از دیگر اشکال غیررابطه‌ای است. به‌طور کلی این مجموعه هرچند هویت مشخص و سازمانی تعریف‌شده‌ای ندارد ولی تعاملات درهم‌پیچیده، آن‌ها را به‌نوعی در شبکه‌ای قرار داده است که به‌شدت از یکدیگر متأثرند و اخبار و آگاهی به‌راحتی در آن جریان می‌یابد. این جریان در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی و کنش‌های تعیین‌کننده بر مبنای خواست مشترک‌شان که تغییر و مشارکت در تصمیم‌های سیاسی است، کنش‌های مشترکی را پی‌ریزی می‌کنند. خیز انتخاباتی نودودو یکی از نمونه های بارز چنین کنش­های تعیین­کننده­ای است.
١. عاملان تسهیل­ کنندۀ انتشار فکرِ مشارکت: در خیزِ انتخاباتی یازدهم بخشی از جریان یادشده که بیش‌تر هویت خود را با جنبش اصلاح‌طلبی شناسایی می‌کردند و عمدتاً جوان بودند(٧) حول دعوت از خاتمی برای نامزدی در انتخابات گرد آمده و ترغیب و تشویق به مشارکت در انتخابات را آغاز کردند. ترغیب و تشویق به مشارکت بیش‌تر با استفاده از شبکه‌های آن‌لاین و شخصی گسترش پیدا کرد. اینترنت ابزار عمدۀ این گروه برای پیشبرد این فکر بود.(٨) این جریان عموماً جوان بودند و خود را متعلق به طبقۀ اجتماعی متوسط رو به بالا و طبقۀ اجتماعی متوسط رو به پایین می‌دانستند. اما در میان این مشارکت‌جویانِ تغییرخواه دسته‌ای که بیش‌تر حامی شیوه‌های اصلاح‌طلبانه، مسالمت‌جویانه و تدریجی بودند زودتر تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتند. داده‌ها نشان می‌دهد سن، محل سکونت (داخل ـ خارج)، تحصیلات و طبقۀ اجتماعی پیش‌بینی‌کنندۀ مشارکت در انتخابات در میان آنان بود. آن‌چنان که ساکنان داخل کشور و آنان که خود را از طبقۀ اجتماعی بالاتری می‌دانستند و هم‌چنین تاحدی از تحصیلات بالاتری برخوردار بودند، بیش‌تر در انتخابات شرکت کردند. حال آن‌که استان محل زندگی و جنسیت تأثیر چندانی بر رفتار انتخاباتی این افراد نداشته است. هم‌چنین داده‌ها نشان می‌دهند که ماهواره بازدارندۀ مشارکت در انتخابات و روزنامه‌ها تسهیل‌کنندۀ مشارکت بوده‌اند.
٢. عامل تعیین‌کنندۀ انتشار مشارکت: چرا فکر عدم‌مشارکت با وجود غالب‌بودن آن حتی در دو ماه مانده به انتخابات، موفق به گسترش ایدۀ خود نشد و برخلاف آن ایدۀ مشارکت که در اقلیت بود به اکثریت گروه سرایت کرد. عامل کلیدی در این میان «مقدار کنشگری» و فعالیت گروهِ طرفدار مشارکت است. یافته‌ها نشان می‌دهد در پاسخ به سؤال «تا چه حدی در تشویق دیگران به شرکت (یا عدم شرکت) در انتخابات فعال بودید؟» اکثریت مشارکت‌کنندگان گزینه‌های خیلی زیاد، خیلی و تاحدی را انتخاب کرده‌اند؛ برخلاف عدم مشارکتی‌ها که عموماً گزینه‌های اصلاً و نه‌چندان را گزارش کرده‌اند. میانگین فعالیت در بسیج دیگران و اثرگذاری برای سرایت فکر مشارکت یا عدم مشارکت در میان گروه مشارکت‌کنندگان و عدم‌مشارکتی‌ها به‌طور قابل توجهی متفاوت است که این امر انتشار فکر مشارکت در مقابل فکر عدم‌مشارکت را تسهیل کرد (شکل دو). ناگفته نباید گذاشت که شیوه‌های بسیج انتخاباتی در این دوره برخلاف دوره‌های پیشین سامان‌یافته توسط ستادها نبودند و از طریق شبکه‌های رسمی سیاسی هدایت نمی‌شدند و از شیوه‌های معمول سیاست انتخاباتی پیروی نمی‌کردند. ترغیب به مشارکت از طریق صحبت رودررو با افراد، به‌کارگیری شبکه‌های اجتماعی آن‌لاین و استفاده از نمادها از عمدۀ کنش‌های مشارکت‌جویان برای بسیج دیگران و مشارکت در فضای انتخاباتی بوده است.

٣. مکانیسمِ اجتماعی انتشار فکر مشارکت: یکی از مهم‌ترین عوامل در تصمیم‌گیری برای مشارکت در انتخابات ارزیابی مشارکت‌جویان تغییرخواه از میزان اثربخشی انتخابات در تغییر سیاسی و میزان اهمیت رأی فردی از دید آن‌ها بود. امری که رفته‌رفته با بیش‌ترشدن مشارکت در فضای انتخاباتی و کنشگری افراد مشارکت‌کننده و با اتفاقاتی چون تشییع پیکر آیت‌الله طاهری و سخنرانی حسن روحانی در جماران که این کنش‌ها را بازتاب بیش‌تری می‌داد برای عدۀ بیش‌تری معنا پیدا می‌کرد (شکل سه و چهار). بر همین اساس می‌توانیم دینامیسم انتخاباتی را چنین مرور و خلاصه کنیم: فکر مشارکت در انتخابات در میان بخشی از مشارکت‌جویان تغییرخواه شکل گرفت و سپس کسانی که باور بیش‌تری به کنش‌های اصلاح‌طلبانه، تدریجی و مسالمت‌آمیز داشتند به این گروه پیوستند و این گروه با استفاده از کنش‌هایی که در تجربۀ خود از جنبش اصلاح‌طلبی بدین‌سو اندوخته بود و با استفاده از شبکه‌های غیررسمی، شخصی و آن‌لاین به تشویق دیگران پرداخت و فضا را چنان ساخت که از یک‌سو اقناع افراد در اثربخشی انتخابات گسترده‌تر و سهل‌تر صورت بگیرد و از سوی دیگر این امکان را برای برخی نیروهای سیاسی فراهم کند تا به‌سوی ائتلاف و حمایت هاشمی و خاتمی حرکت کنند که این خود می­تواند عدۀ بیش‌تری را به اثربخش‌بودن مشارکت در انتخابات قانع کند.


٤. انگیزۀ مشارکت: اما پرسش اساسی این است که انگیزۀ مشارکت گروهی که تصمیم به مشارکت گرفتند چه بود و چه دلایلی را در توجیه رأی‌دادن ارائه دادند. یافته‌ها نشان می‌دهد برخلاف کنش‌های انتخاباتیِ معمول که افراد دلایلی در انتخاب نامزد موردنظر خود دارند، و پرسش و چالش اصلی جلوی فرد انتخاب بین نامزدهاست، انتخابات یازدهم برای «مشارکت‌جویان تغییرخواه» به‌مثابۀ انتخاب بین مشارکت و عدم‌مشارکت، در قالب یک کنش جمعی، بوده است. برای مشارکت در یک کنش جمعی، تنها هدف دستیابی به یک منفعت جمعی کافی نیست، بلکه فرد باید انگیزۀ لازم برای مشارکت نیز داشته باشد؛ انگیزه‌های متنوعی که می‌توانند در شکل‌هایی هم‌چون احساسات، ایدئولوژی، اثربخشی، هویت و درگیری در شبکه‌های اجتماعی(٩) شناسایی شوند. انگیزه‌های متنوع شرکت‌کنندگان در یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران را بر همین اساس چنین می‌توان صورت‌بندی کرد:(١٠)
٤-١. احساسات: «امید» و «نگرانی» دو احساسی است که بیش از دیگر احساس‌ها مانند [خشم] یا درماندگی تعیین‌کننده در مشارکت انتخاباتی بودند. به‌طور کلی کسانی که در انتخابات شرکت کردند امیدوارتر از دیگران بودند و پس از انتخابات هم بر امیدشان افزود شد.(١١) امید یکی از کلیدواژه‌های ذکرشده توسط مشارکت‌کنندگان برای توضیح دلیل مشارکت‌شان نیز بوده است؛ امید به «تغییر»، «اصلاح شرایط» و «بهبود وضعیت». هرچند این امید گاه بسیار اندک بوده باشد: «ناامیدترین امیدواران عالم بودیم وقت رأی‌دادن.» از سویی دیگر حس نگرانی نیز عاملی برانگیزانندۀ مشارکت بود. علت شرکت عده‌ای «نگرانی بیش از اندازه در مورد اوضاع داخلی و خارجی ایران» بود که به فرد اجازۀ بی‌عملی و بی‌تفاوتی نسبت به انتخابات نمی‌داد؛ «نگرانی از ادامۀ روند موجود» و «نگرانی از آیندۀ کشور»، «نگرانی برای تمامیت ارضی ایران» و حتی نگرانی از «آیندۀ زندگی [شخصی]».
٤-٢. ایدئولوژی: دلیل اصلی عده‌ای دیگر تنها استفاده از حق «شهروندی» بود. این عده بیش‌تر براساس باور و اعتقاد خود در انتخابات مشارکت کردند. عده‌ای نیز رأی‌دادن را وظیفه می‌دانستند و می‌گفتند که «رأی‌دادن را درجهت شرکت در آن‌چه در جامعه‌مان پیش می‌رود، یک وظیفۀ شهروندی و عمومی می‌دانم» و «به‌عنوان یک وظیفه برای پیشرفت و توسعۀ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و هم‌چنین درجهت استقلال، آزادی، امنیت و اتحاد کشور [در انتخابات شرکت کردم].»
٤-٣. اثربخشی: اثربخش‌دانستن انتخابات و غیرمؤثر دانستن عدم‌شرکت پرتعدادترین دلیل ذکرشده برای مشارکت در انتخابات بوده است. عده‌ای انتخابات را مؤثر در اصلاح و بهبود وضعیت کشور می‌دانستند و عدۀ دیگری مشارکت در انتخابات را برای پیش‌گیری از به‌قدرت‌رسیدن دولتی «تندرو» و «رادیکال» مؤثر می‌خواندند. این هردو به یک اندازه عامل مشارکت در انتخابات بودند؛ یکی بهبود وضعیت و دیگری جلوگیری از بدترشدن وضعیت. همان‌قدر که عده‌ای مشارکت در انتخابات را محملی برای بهبود وضعیت اقتصادی می‌دیدند، عدۀ دیگری مشارکت را تنها برای پیش‌گیری از بحران‌های داخلی و خارجی می‌دانستند. مشارکت در انتخابات و اصلاح‌طلبی در میان این گروه عمدتاً در برابر و در مخالفت با دو گزینۀ انقلابی‌گری و اقتدارگرایی توصیف شده است. این رأی‌دهندگان می‌گفتند که «تنها راه اصلاح حرکت قدم‌به‌قدم است» و «بهترین و مؤثرترین راه را شرکت در انتخابات می‌دانم» و «انتخابات در ایران مهم‌ترین عامل اثرگذار در زندگی مردم بوده ‌است» و «[انتخابات] کم‌هزینه‌ترین راه برای بهبودبخشیدن به وضعیت کشور است» و «برای حل مشکلات سیاست خارجی و اقتصادی»، «تنها راه رهایی از وضع موجود اصلاحات است حتی اگر تدریجی و بلندمدت باشد.»
٤-٤. هویت: عامل دیگر، هویت‌یابی با یک جریان از طرف مشارکت‌کننده‌ها بود. عده‌ای تنها به این دلیل مشارکت کردند که خود را متعلق به اصلاح‌طلبان یا جنبش‌های دیگر اجتماعی می‌دانستند و هویت خود را با آن­ها شناسایی می‌کردند. این افراد در توضیح تصمیم خود برای نمونه می‌‌گفتند که شرکت می‌کنم چون «من یک اصلاح‌طلبم».
٤-٥. درگیری در شبکه‌های اجتماعی (social embeddedness): چه برای آن‌هایی که از طرف دوستان و آشنایان‌شان تشویق به مشارکت شدند، چه برای بسیاری که ملاک تصمیم خود را گفت‌وگو و بحث در شبکه‌های اجتماعی قرار دادند، این شبکه‌هاو درگیری در آن­ها نقش ویژه‌‌ای در انگیزش مشارکت داشته‌اند. اما شبکه‌های رسمی نیز در این میان بی‌تأثیر نبودند. تعداد قابل توجهی دعوت بزرگان اصلاحات را عامل مشارکت خود ذکر کرده‌اند. نکتۀ قابل ذکر این است که دعوت خاتمی و هاشمی به‌طور غیرمستقیم هم در انگیزۀ افراد برای مشارکت تأثیر مثبت داشت؛ چراکه تصور اثرگذاری در انتخابات را نیز افزایش می‌داد. به‌گفتۀ برخی‌ از رأی‌دهندگان «صحبت‌هاي ردوبدل‌شده در گوگل‌پلاس قانعم كرد كه اجماع همگي بر شركت در انتخابات است» یا «به‌علت همراهی با خاتمی و هاشمی و امید به کمک به بهبود وضعیت کشور»، «پس از اعلام ائتلاف دکتر عارف و دکتر روحانی، و حمایت صریح سیدمحمد خاتمی، تصمیم قطعی مبنی بر مشارکت در انتخابات گرفتم.»
درنهایت این‌که انگیزه‌های متنوعی افراد را به مشارکت سوق داد که خود نشانۀ شکل‌گیری و انتشار فکر مشارکت از پایین و از خرده‌گروه‌ها و جمع‌هاست؛ چراکه اگر تصمیم مشارکت بر دعوت گروه بزرگی استوار بوده انگیزه‌ها و قاب‌بندی دلایلِ مشارکت، همسوتر و همخوان‌تر می‌بودند. اما جالب آن‌که در میان دلایل مشارکت، کم‌تر رأی‌دهنده‌ای (کم‌تر از یک درصد) ویژگی‌های شخصی روحانی را در تصمیم‌گیری‌اش دخیل کرده بود. دلایلی مانند «دیدگاه‌های انتقادی و برخورد محکم روحانی با تندروان» و «روحانی حداقل‌های من را تأمین می‌کرد» اگرچه جزو دلایل برشمرده‌شده توسط رأی‌دهندگان بوده، فراوانی آن بسیار اندک بوده است. البته که این بدان معنا نیست که اگر هر شخص دیگری جز روحانی در آن موقعیت و لحظه قرار می‌گرفت باز هم مشارکت‌جویان تغییرخواه به او رأی می‌دادند و بدان معنا هم نیست که دیدگاه‌ها و ویژگی‌های شخص روحانی، در فرایند خیزِ انتخاباتی غیرمؤثر بوده است، بلکه بدان معناست که روحانی نقش تعیین‌کننده‌ای در خیزِ انتخاباتی مشارکت‌جویان تغییرخواه نداشته است.

نتیجه‌گیری

جامعۀ ایرانی با جریان نوخواهی روبه‌روست که تصمیم‌های سیاسی‌اش تعیین‌کننده و عموماً غافل‌گیرکننده است. شناخت این جریان و فهم کنش‌های جمعی آن در ایران امروز از اهمیت بسیاری برخوردار است. این جریان مسلماً از درجاتی سازمان‌دهی سیاسی، رسانه، رهبری سیاسی و حمایت روشنفکری، البته به‌شکلی ژلاتینی و قابل تغییر، برخوردار است. اکثریت این جریان با وجود دیدگاه‌های متفاوتش در انتخابات ١٣٩٢ مشارکت کرد و رأی و حمایتش را به پای روحانی نوشت. این تصمیم در هفته‌ها و روزهای پایانی گرفته شد؛ همراه با مشارکت و کنشگری این جریان در فضای انتخاباتی. این تصمیم استراتژیک در آستانۀ انتخابات و با انگیزه‌های متنوعی صورت گرفت که مهم‌ترین آن موثربودن در توقف روند تخریب کشور و دورکردن دولت از سیاست‌های افراطی و تغییر تدریجی کشور به‌سمت بهبود و اصلاح اوضاع بود؛ در یک جمله: ‌پذیرش سیاست انتخاباتی به جای سیاست جنبشی برای پیشبرد خواستِ تغییر.(١٢) در شرایط کنونی اما این جریان اجتماعی نمایندگی حزبی ندارد و البته اصولاً ویژگی‌های ذاتی کلیت این مجموعه هم با فعالیت‌های حزبی همخوانی ندارد و مشارکت سیاسی این جریان را نمی­توان به فعالیت حزبی محدود کرد. دولت روحانی اکنون با یک انتخاب روبه‌روست. بسنده ­کردن به اعتباری که از این جریان در انتخابت دریافت کرد که به دلسردی و ناامیدی این جریان می­انجامد یا ایجاد فضایی برای تداوم کنشگریِ آن‌ها هم‌چون دیگر جریان‌های سیاسی جامعه. اشتباه بزرگی است که روحانی یا دولتش حمایت انتخاباتی مشارکت‌جویان تغییرخواه را به حمایت از گفتار و شخص خود تعبیر کنند و نسبت به تداوم مشارکت آن‌ها بی‌تفاوت بمانند. انتخابات برای مشارکت‌جویان تغییرخواه تاکتیکی برای اصلاحات مسالمت‌آمیز و تدریجی است تا از رهگذر تغییر احتمالی فضایی معتدل و عقلانی برای مشارکت تأمین شود. اما فراتر از انتخابات، ایجاد چنین فضایی، برای تدوام پشتیبانی مشارکت‌جویان از حسن روحانی ــ که شاید بتوان گفت این تداوم در پشتیبانی هم‌ارز با دوام دولت روحانی خواهد بود ــ یک ضرورت است؛ ضرورتی که به شکل‌گیری و روالمندشدن سیاست و کنش سیاسی در جامعۀ ایران می‌تواند بینجامد.(١٣)


یادداشت‌ها:
١. نظرسنجی میدانی مرکز تحقیقات صداوسیما در تاریخ ٥ خرداد ١٣٩٢
٢. این داده‌ها از طریق سه مرحله پرسش‌نامۀ آن‌لاین از حدود دو هزار نفر در دورۀ شش‌ماهۀ پیش و پس از انتخابات جمع‌آوری شده است. گروه هدف افرادی بوده‌اند که در چند سال اخیر به شیوه‌های مختلف در کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی با هدف جامعه‌ای دموکراتیک مشارکت داشته‌اند. برای توزیع پرسش‌نامه از شبکه‌هایی که این گروه بیش‌تر درگیر آن هستند استفاده شده است.
٣. بر مبنای داده‌های نظرسنجی در بهمن‌ماه ١٣٩١ تنها شش درصد از جامعۀ آماری به سؤال «آیا در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو شرکت خواهید کرد؟» پاسخ «آری» داده بودند؛ درحالی‌که بیش از پنجاه درصد پاسخ «خیر» داده و مابقی هنوز تصمیم نگرفته بودند. این پاسخ‌ها حتی در دو ماه مانده به انتخابات نیز تقریباً به همین شکل تکرار شده‌اند.
٤. در اطلاعیۀ شمارۀ چهار شورای مشورتی اصلاح‌طلبان در حمایت از روحانی اثر «تقاضای اجتماعی پردامنه» و «خواستۀ همگانی» در این تصمیم دیرهنگام را می‌خوانید:
http://www.khatami.ir/fa/news/1176
٥. برای آشنایی با مفهوم پویایی اجتماعی از پایین به بالا (Social dynamics from the bottom up) نگاه کنید به:
Macy, M. & Flache, A. (2009). Social dynamics from the bottom up. Agent-based models of social interaction. In Bearman, P. & Hedström, P (Eds.), Oxford Handbook of Analytical Sociology. Oxford: Oxford University Press, pp. 245-268.
٦. نویسنده (به همراه یاسپر مویس) این موضوع را در مقالۀ جداگانه‌ای به‌طور مفصل مورد بحث قرار داده است که در آینده منتشر خواهد شد.
Honari, A. & Muis, J. (forthcoming)  The dynamics of contagion and electoral participation in the Iran’s 2013 presidential elections.
٧. یافته‌های این بخش حاصل تحلیل آماری داده‌های مربوطه است. در این‌جا متغیر وابسته شرکت یا عدم‌شرکت در انتخابات و متغیرهای مستقل جنسیت، سن، طبقۀ اجتماعی، تحصیلات و... هستند.
٨. تحلیل‌های آماری نشان می‌دهد درجه درگیری در شبکه‌های اجتماعی غیررسمی (شخصی)، رسمی و آن‌لاین تأثیر معناداری در تصمیم به مشارکت یا عدم‌مشارکت یا زمان تصمیم‌گیری افراد در میان گروه نداشته است. اما استفاده از اینترنت به‌منظور سیاسی پیش‌بینی‌کنندۀ مشارکت در انتخابات و تصمیم زودتر برای انتخابات است.
٩. برای انواع انگیزه‌های مشارکت نگاه کنید به:
Klandermans, B., Van der Toorn, J., & Van Stekelenburg, J. (2008). Embeddedness and Identity: How immigrants turn grievances into action. American Sociological Review, 73, 992-1012.van Stekelenburg, J., & Klandermans, B. (2007). Individuals in movements: A social psychology of contention. In B. Klandermans, & C. Roggeband, Handbook of social movements across diciplines (pp. 157-204). Springer.
١٠. همۀ تحلیل‌ها در این بخش براساس پاسخ‌های حدود هشتصد نفر از مشارکت‌کنندگان در پیمایش به پرسش «چرا در انتخابات اخیر شرکت کردید؟» است. تمام جملات داخل گیومه از پاسخ‌های مشارکت‌کنندگان در پرسش‌نامه اقتباس شده است.
١١. این گفته بر مبنای تحلیل آماری پاسخ‌ها به پرسش «با فکرکردن به شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران چه احساسی به شما دست می‌دهد؟» و متغیر وابستۀ شرکت یا عدم‌شرکت در انتخابات به دست آمده است.
١٢. سیاست انتخاباتی در اینجا به معنی پذیرش روال‌های سیاست از قبیل عضویت در احزاب و کمک به آن‌هاست.
١٣. برای توضیح بیش‌تر رجوع کنید به: هنری، علی (١٣٩٢): «مردم و وفاداری: دولت، منشور حقوق شهروندی و غفلت از مشارکت سیاسی ـ اجتماعی شهروندان»، اندیشۀ پویا، س ٢، ش ١٢(آذر و دی ١٣٩٢)، صص ٢٨-٢٩.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر