صفحات

۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

ریشه های سیاسی کینه و نفرت پراکنی

وقتی چارچوبی برای نارضایتی نیست

منتشر شده در صدا شماره یک

خشونت و تخاصم در جامعه سیاسی ایران یکی از موانع رشد و ارتقای دموکراسی است. این خشونت هم می ­تواند در کنش سیاسی به چشم آید و هم در گفتار سیاسی. نمونه ­های کنش­های خشونت آمیز از ترور سعید حجاریان یا برهم زدن تجمعات قانونی و مسالمت ­آمیز می ­توان نام برد که بیشتر از سوی اقلیتی افراطی برنامه ­ریزی و اجرا می ­شوند. اما گفتارهای خشونت آمیز شیوع بیشتری حتی درمیان طرفداران اصلاح طلبی دارد. جنبش­ های اجتماعی و جریان ­های اصلاح طلبانه و دموکراسی­ خواهِ بعد از دوم خرداد هرچند در زمینه خشونت پرهیزی در کنش های سیاسی موفق عمل کرده اند اما در برخی مقاطع در زدودن خشونت از گفتار سیاسی خود ناتوان بوده ­اند.  بخشی از خشونت در ادبیات سیاسی و گفتار سیاسی جنبه شخصی دارد که به خصوصیات افراد بازمی گردد که موضوع این یادداشت نیست. اما بخشی از خشونت خواسته یا ناخواسته ریشه در برنامه سیاسی جریان ­ها و گروه ­های سیاسی دارد که در این نوشته تاکیدم بر این نوع خشونتِ گفتاری است که راه سازش و میانه ­روی را تنگ کرده و تضاد و تخاصم را افزایش می­ دهد.
ادعای این یادداشت این است که بخش عمده ­ای از خشونت و تخاصم در میان نیروهای سیاسی از گفتار و ادبیات سیاسی­ ای که این نیروها برای تفسیر مسائل و مشکلات سیاسی پیش­ می­ گیرند سرچشمه می ­گیرد. هرچقدر این تفاسیر در چارچوب­ های تجویزگرایانه و ارائه راه حل­ های سیاسی و تخصصی باشد و از چارچوب­های تفسیری سرزنشگرانه دوری کند ما شاهد فضای سیاسی به مراتب عقل­ مدارانه و غیرخشونت­ آمیزتری خواهیم ­بود.
چارچوب ­بندی و معناسازی نارضایتی سیاسی
یکی از ریشه های اصلی خشونت در گفتار و راهبرد خشونت آمیزِ یک نیروی سیاسی -و به تبع آن در کنش هواداران- از چارچوبی برمی­ آید که نیروی سیاسی برای تفسیر سیاسیِ نارضایتی یا یک خواست عمومی اتخاذ می ­کنند. در مطالعات جنبش­ های اجتماعی فرایند  تفسیر و توضیحِ سیاسی یک نارضایتی یا خواست را با مفهوم چارچوب­بندی (framing) توضیح می دهند.[i] مفهوم چارچوب­بندی برگرفته از تعریف قدیمی گافمن است که چارچوب­بندی را طرح­ واره ­ای می­داند که افراد را قادر می ­سازد از یک واقعه درک و تشخیص داشته باشند.[ii] چارچوب­بندی در عالم سیاست به اتفاق ­ها یا موقعیت ­ها معنا می­ بخشد و به تبعِ آن کنشی را جهت­ می­ دهد. چارچوب­بندیِ اعتراض جدا از تبدیل مشارکت کنندگان بالقوه به بالفعل[iii]، در آینده اعتراض و سمت و سوی گفتگو یا تقابل نیز تعیین کننده ­است. یعنی بسته به آنکه یک نیرو یا جریان سیاسی چه نوع چارچوب ­بندی ­ای را اتخاذ می ­کند و چگونه یک موضوع را معنای سیاسی می ­بخشد می ­توان جهت ­گیری آن را به سوی یک کنش خشن و تقابلی یا کنشی مسالمت ­آمیز و آشتی ­جویانه پیش­بینی کرد. به همین دلیل در ریشه ­یابی خشونت اهمیت دارد که به چارچوب­بندی تفسیری نیروهای سیاسی توجه کنیم.
انواع چارچوب ­بندی و تاثیر آن بر جهت­ گیری کنش جمعی
شارحانِ مفهوم چارچوب ­بندی در جنبش ­های اجتماعی و کنش جمعی سه نوع اصلی از چارچوب­ بندی را در میان گفتار و نوشتار نیروهای سیاسی تشخیص داده­ اند:  تشخیصی(diagnostic)، تجویزی(prognostic) و انگیزشی(motivational).[iv]
هر برنامه یا گفتار سیاسی می ­تواند شامل یک یا ترکیبی از این سه نوع چارچوبِ تفسیری باشد. یک چارچوبِ «تشخیصی» یک مشکل عمومی را تشخیص داده و برجسته می ­کند. گاهی نیز در این چارچوب دلیل یک مشکل به یک فرد، حزب یا جریان سیاسی­ای نسبت داده می ­شود  که در این صورت چارچوب تفسیری «سرزنشگرانه» نامیده می ­شود. اما تفسیری که از چارچوب «تجویزی» استفاده کند، پیشنهادی برای حل مشکل ارائه می ­دهد و به آنچه که باید برای رفع مشکل انجام داد می ­پردازد. برای فراخوان به یک کنش جمعی یا یک اقدام جمعی نیز از چارچوب ­های تفسیری انگیزشی استفاده می ­شود.[v] تمرکز این یادداشت بر خشونت در گفت­ وگو و بحث و اشتراک­ گذاری باورها و اصول است که به مرحله بسیچ اقناعیِ نیروهای سیاسی مرتبط است. در این مرحله تنها تفاسیر و گفتمان­ ها و برنامه هایی در چارچوب­ های تشخیصی، تجویزی و سرزنشگرانه به چشم می ­خورد و نه چارچوب انگیزشی که به مرحله بسیج برای کنش مربوط است. [vi]
بطورکلی برای آنکه تشخیص بدهیم یک گفتار یا برنامه سیاسی واجد چه نوع چارچوب ­بندی­ای است کافی است با در متن یا کلام و شعار پاسخ به سه پرسش زیر را جستجو کنیم: بر روی چه مشکلی دست گذاشته می­ شود، چه پیشنهادی برای حل مشکل داده می ­شود و چه کسی سرزنش می ­شود یا مسئول خوانده می ­شود.
یافته­ ها نشان داده ­است تفسیرهایی که به چارچوب­ بندی ­های «تشخیصی» و به ویژه «سرزنشگرانه» اکتفا می ­کنند، بیشتر به رادیکال شدن یک جریان سیاسی، جنبش اجتماعی یا کنش جمعی می­ انجامد و در فضای سیاسی تضاد و تخاصم ایجاد می ­کنند. درحالیکه تفسیر و معناسازی در چارچوب­ بندی تجویزی بیشتر به سوی سازش و کنش­ های عقلانی در میان نیروهای سیاسی حرکت می­ کند. در سطح فردی نیز تصمیم به مشارکت در کنش ­های غیرخشونت ­آمیز یا خشونت­ آمیز بستگی به چارچوبِ تفسیری دارد. هرچه نیروهای سیاسی از چارچوب­ های تشخیصی و سرزشگرانه بیشتر در گفتار خود استفاده کنند احتمالا مشارکت از مسیر غیرعقلانی و کنش­ های خشونت ­آمیز بیشتر خواهد شد.

نتیجه­ گیری
شعار اعتدال در انتخابات گذشته با اقبال عمومی جامعه مواجه شد و بازتاب خواست اکثریت جامعه در بازگشت بر مدار عقل و منطق و میانه­ روی نیز در همین آرا قابل مشاهده است. تبعات سنگین و منفیِ فرادستی افراطیان در هشت سال گذشته و اوج گیری تقابل و تخاصم در میان نیروهای سیاسی نیز بر کسی دیگر پوشیده نیست. در این فضای سیاسی و این اتفاق نظر عمومی و با برآمدن دولت تدبیر و امید بیش از پیش اهمیت زدودن خشونت و تخاصم در مواجهه های سیاسی ضروری به نظر می ­رسد. جامعه سیاسی هم اکنون نیاز به آرامش و گفت ­وگویی دارد که در آن میانه روان و عقل مداران صدایشان بیش از پیش شنیده شود. برای تشخیصِ گفتارهایی که بذر تخاصم می­ کارند و گفت ­وگو و نقد را به سوی خشونت کلامی و جدا ل­های بی ثمر می ­کشانند می­ توان از مفهوم چارچوب ­بندی استفاده کرد. گفتارها و برنامه ­هایی که بیشتر به سرزنش یک جریان و گروه به عنوان علت العلل مشکلی تاکید دارند و از ارائه راه حل برای آن مشکل پرهیز می­ کنند، بیشترین احتمال تخاصم و خشونت را در خود می­ پرورانند. در مقابل آن گفتارهایی که ضمن «تشخیص» مشکلات، بیشتر به «تجویز» راه حل ­های عملی می ­پردازند زمینه را برای گفت­وگویی سازنده و بدون خشونت پیش خواهند برد.
نیروهای سیاسی در تفسیر و ترجمان نارضایتی یا وضعیت سیاسی در برنامه ­ها و گفتار خود باید به چارچوبِ تجویزی اعتنا بیشتری داشته ­باشند تا گفت­ وگو و کنش سیاسی در بستری غیرخشونت­ آمیز و عقل ­مدارانه انجام پذیرد.






[i]  برای مروری بر این چشم­انداز فکری نگاه کنید به:
Benford, R. D., & Snow, D. A. (2000). Framing processes and social movements: An overview and assessment. Annual Review of Sociology, 26, 611-639.
[ii]  این مفهوم در روان­شناسی توسط گافمن در کتاب زیر عرضه شد که بعدها با تغییراتی توسط گامسن و بنفورد و اسنو به حوزه مطالعه جنبش­های اجتماعی آورده شد.
Goffman, E. (1974). Frame analyses: An essay on the organization of the experience. New York: Harper Colophon.
[iii]  برای آشنایی با فرایند تبدیل مشارکت­کنندگان بالقوه یا همدلان به مشارکت­ کنندگان بالفعل نگاه کنید به:
Klandermans, B., & Oegema, D. (1987). Potentials, networks, motivations, and barriers: Steps towards participation in social movements. American Sociological Review, 52, 519-531.
[iv] نگاه کنید به:
Snow, D. A., & Benford, R. D. (1988). Ideology, frame resonance and participation mobilization. In B. Kalndermans, H. Kriesi, & S. Tarrow (Eds.), International Social Movement Research (pp. 197-218). Greenwich: JAI Press.
[v]  سه گفته زیر نمونه سه چارچوب بندی تشخیصی، تجویزی و انگیزشی هستند: بی کاری مشکل جامعه ماست، دولت عامل بی کاری است و جذب سرمایه خارجی راه حل مشکل بیکاری است.
[vi]  بسیج سیاسی که مهمترین کارکرد نیروها، احزاب و سازمان­ های سیاسی است دو مرحله دارد که یکی مرحله گفتمان ­سازی یا قانع­سازی (Consensus mobilization) و دیگری مرحله بسیج برای کنش (Action mobilization) است. برای آشنایی با این دسته بندی نگاه کنید به:
Klandermans, B. (1997). The social psychology of protest. Oxford, UK: Blackwell Publishers.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر