طارق رمضان متفکر «مسلمان غربی»(1) چندی پیش در کنفرانسی در شهر گرونینگن هلند برای گشودن راههایی برای حل مسائل میان مسلمانان و غربی ها در اروپا، از لزوم به کار بستنِ سیاست «ما» به جای «آن ها» سخن به میان آورد. او استفاده از مفهوم «ما» را سیاستی کلیدی برای حل بحران ظهور تمایلات نژادپرستانه در اروپا و بویژه هلند و لزوم فروکش کردن خصومت غربیها و مسلمانان در این جوامع دانست.
اشاره این فیلسوف مراکشی-سوییسی به این مطلب بود که اینک که «ما» در یک جامعه کنار هم زندگی می کنیم، همزیستی مسالمت آمیز از پس احساس «ما»ی مشترک بدست میآید. او، برای نمونه، ربط دادن رفتار افراد به فرهنگ کشور مبداءشان را نوعی شکل دادن گروههای دیگر و نمونهای از سیاست «آن ها» دانست. سیاست «آن ها»، سیاستی است که منجر به افزایش بی اعتمادی در جامعه خواهد شد و آن پدیدهای است که گفتوگو و همزیستی را در میان فرهنگ های متنوع نامحتمل و دشوار میکند. برای طارق رمضان سیاست «ما»، آن سیاستی است که او برای همزیستی در یک جامعه با تنوع فرهنگی و اعتقادی ضروری می داند.
پرسش آن است که آیا میتوان این رهنمود یا این سیاست را که به نظر میرسد راهی ممکن برای همزیستی افراد با پیشینهها و باورهای مختلف باشد به جنبشهای اجتماعی، و از این میان البته به جنبش سبز تعمیم داد؟ و این، هم در ارتباط با گروههای تشکیلدهنده خود این جنبش و هم در ارتباط با کل این جنبش در تقابلش با آنها که بیرون از این جنبش قرار دارند.
داشتن هویت روشن و برجسته برای یک جنبش اجتماعی ضروری است. احساس «ما»ی مشترک در میان افراد، احتمال مشارکت و از خودگذشتگی برای رسیدن به اهداف مشترک جنبش را تقویت میکند. نقش احساس تعلق به یک گروه که از احساس هویت مشترک نشات میگیرد، عامل افزایش انگیزه مشارکت در بسیاری از جنبشهای اجتماعی است. اما و در عین حال، یک جنبش اجتماعی به واسطه دستیابی به هدفی و از طریق وادار کردنِ «دیگری» -معمولا حکومت- به پذیرش شرایطی نیز تعریف میشود. بدین ترتیب هر جنبش اجتماعی نیروی مقاومی در جلوی رسیدن به هدف خود دارد که آن معمولاً حکومت و پشتیبانان آن هستند. بدین ترتیب در یک جنبش اجتماعی، «ما» در تمایز با ضد آن یا «آن ها» تعریف می شود. برای یک جنبش اجتماعی به نظر ناگزیر می نماید که سیاست «آن ها» را در پیش گیرد تا بر هویت «ما»ی خود قوام بخشد.
جنبش سبز برای حفظ انسجام و تقویت همبستگی خود در این یکسال دانسته و نادانسته تلاشهایی برای شکل دادن هویت خود انجام دادهاست. برگزیدن رنگ مشخص و نمادهای معین شواهدی بر همین روند هویتیابی هستند. نقش رنگ سبز را به عنوان نمادی هویت بخش در جنبش آزادیخواهی یک سال گذشته نمی توان نادیده گرفت. رهبران جنبش و نخبگان نیز همواره بر هویت مستقل جنبش سبز تأکید دارند. موسوی نیز در بیانیه اخیر خود بخشی را به توضیح مشخصات هویت سبز اختصاص می دهد و تلاش میکند هویت این جنبشِ متکثر را از دید خود تبیین کند. اما این هویتیابی برمبنایی است که برخلاف سیاست «ما» از جنس سیاست «آن ها» است، تعریف دقیق تر و بسته تر از «ما»ی جنبش سبز منجر به شکل گیری «آنها»یی می شود که بخشی از آن پیشاپیش بیرون از جنبش بوده اند و بخشی دیگر در درون جنبش از «ما» جدا می شوند.
بنابراین درحالیکه جنبش سبز برای تقویت خود سیاست «آنها» را برمی گزیند، یعنی بر باورها و خواستهای خود تاکید و پافشاری کرده و خود را در تقابل با «آنها»یی تعریف می کند که با این باورها و خواستها در تناقض قرار دارند. اما واقعیت آن است که در نهایت برای همزیستی مسالمتآمیزِ باشندگانِ این سرزمین با تنوع فرهنگی و بگوییم تکثر عقاید و باورها و منافع، نیاز به اجرا و توسعه سیاست «ما» داریم. دشواری جمع شدن سیاست «آنها» با سیاست «ما» یکی از تناقضات و مشکلات پیش روی جنبش سبزاست. اما دشواریهای اتخاذ سیاست «آنها» در حیطه عمل تنها به همین امتناع همزیستی مسالمتآمیز در آینده ختم نمی شود بلکه گذار صلح آمیز به جامعهای باز را نیز با خطر مواجه میکند .
هویت جنبش سبز شاید بتواند آن را از بخش های دیگری از جامعه متمایز کند ولی نمی تواند آن را کاملاً از جامعه و کشور جدا سازد. محدودیتی که اتخاذ سیاست «آنها» در عملِ جنبش سبز ایجاد میکند نادیده گرفته شدن بخش دیگر جامعه یا «آنها» است که شاید در کسب قدرت و شیوههای حکومتی با «ما» تفاوتهای عمدهای داشته باشند ولی هنوز اشتراکات فراوان و منافع مشترک بسیاری با آن ها داریم و به عبارتی به تعبیر طارق رمضان سیاست «ما» می تواند ضامن همزیستیمان باشد. ضمن آنکه تاکید بر «آن ها»، «ما» را نسبت به تحولات بخشی از جامعه بی اعتنا می کند که این یعنی مصالح بخشی از جامعه نادیده گرفته شود.
نمونه این آسیب در برخورد جنبش سبز با تظاهراتی بود که توسط عده قلیلی در مقابل مجلس در اعتراض به تصویب لایحه مؤسسات آموزش عالی خصوصی شکل گرفت. درحالیکه استقلالِ رکن مجلس به زیر سوال رفت و اصالت نمایندگی آن خدشه دار شد، هیچ واکنش جدیای از سوی جنبش سبز صورت نگرفت. شاید با این تفکر که این قضیه، مساله «ما» نیست و مساله «آن ها» است. آیا برای جنبش بیشمار سبز این فرصتی نبود که برای دفاع از قانون مصوب توسط 134 نماینده مجلس تجمعی صورت دهد تا چهل یا پنجاه نفر مخالف نتوانند چنین مانوری داده و فشار نامتعارفی را به نمایندگان وارد کنند. سیاست «آن ها» چنان خود را در میان طرفداران جنبش سبز نشان داد که در فیلم 17 دقیقه ای که از مذاکرات مجلس در شبکه اجتماعی مجازی دست به دست میشد، فقط چند ثانیه از آن هفده دقیقه و تنها چهار پنج کلمه ناسزای مطهری مورد توجه قرار گرفت و به فریادهای خوشدل و سایر گفتههای مطهری بهایی داده نشد. این فیلم تنها با کد فحش نماینده اصولگرا دست به دست شد. و همه پتانسیل شکل گیری و نشانههای مقاومت در مجلس اصولگرایان نسبت به انحصارطلبی کودتاچیان پنهان شد.
آسیب سیاست «آن ها» از نوعی دیگر نیز در درون جنبش سبز خود را می نمایاند. تنگ شدن تعاریف از جنبش سبز بسیاری را از داخل جنبش به خارج آن و از ما به «آن ها» تبدیل خواهد کرد. جنبشی که گفتار و ارزشها و خواستهایش توانسته است تا به امروز ویژگی همبستگی در عین تکثر را به شکل برجستهای عینیت ببخشد، در عمل با ارائه تعاریفی بسته از هویت خود به جنبشی محدود بدل خواهد شد. جنبشی که برای زندگی شکل گرفته است نه مرگ و می خواهد برمبنای پذیرش و نه حذف به راه خود ادامه دهد ، یکی از مهمترین پرسشهای پیش رویش در مرحله «تعمیق و گسترش گفتمان دموکراتیک و تحکیم همبستگی»(2) باید این باشد که پیش گرفتن چه سیاستی می تواند در عین تقویت همبستگی جنبش، وی را از آسیب های پیش گفته مصون بدارد.
به باور نویسنده این سطور جنبش سبز چارهای جز اتخاذ سیاست «ما» ندارد، تا هم همزیستی مسالمتآمیز را تجربه کند هم خود را برای آن نوع زندگی آماده سازد. اما در عین حال عناصر هویت بخش آن که لازمه یک جنبش همبسته و منسجم است میتواند در دو سطح شکل گیرد: یکی همبستگی بر مبنای راهبرد و هدف مشترک که میتوان آن را در روش مسالمتآمیز و تدریجی واصلاحطلبانه با هدف رسیدن به انتخابات آزاد تعیین کرد.(3) و دوم شکلگیری هویت با تاکید بر باورهایی که مقبول جامعه دموکراتیک و متضمن همزیستی و احترام به حقوق بشر هستند مانند مدارا، برابری و آزادی های فردی.(4) باورهایی که با سیاست «ما» ناهمخوانی ندارد بلکه تضمین کننده و پیش نیاز صلح و سرافرازی جوامع متکثر است.
(1) Western Muslim تعبیری است که او برای معرفی خود بکار می برد و بر هویت ترکیبی خود تاکید می کند.
(4) علیرضا مناف زاده در مقاله جهان-فرهنگ و جُنبشِ سبز، این هویت را در پیوند با جریانِ نیرومندِ جهان-فرهنگ بررسی میکند. او جهان-فرهنگ را متضمن آن می داند که «گرایشهایِ گوناگون در دلِ جنبش جایگیر شوند و در جهتِ پیشبُرد آن بکوشند بی آنکه احساسِ بیگانگی کنند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر