صفحات

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

روند مسالمت آمیز انقلاب سوریه غافلگیر کننده بود


گفت و گو با «سلام کواکبی» تحلیلگر سوری

منبع: جرس

علی هنری: تاکنون رسم بر آن بوده است که جامعه ایران جز در موضوع فلسطین نسبت به دیگر تحولات جوامع عرب و منطقه بی تفاوت باشد، اما این هم یکی از تاثیرات و ویژگی های جنبش سبز است که این نوع نگاه را دگرگون کرده، و به تعبیری، نگاهی نو-جهان وطنی را برای جامعه ایرانی به ارمغان آورده است؛ یعنی از یک سو احساس تعلق به سرزمین مادری ایران و اعتقاد به تحولات مستقل و درون زا، و از سوی دیگر با چشم اندازی باز و نگاهی انسانی و جهانی. پاسخ به فراخوان رهبران جنبش در همبستگی با جنبش های منطقه در بیست و پنج بهمن ها و بیانیه های شورای راه سبز امید به سازمانهای سیاسی سوری و بازخورد آن بیانیه ها نشانه های چنین دلبستگی در حوزه سازمان های سیاسی و همراهان جنبش سبز است.
 در ادامه این ارتباطات با یکی از تحلیلگران سوری به گفت وگو نشسته ایم.سلام کواکبی محقق علوم سیاسی و حوزه تخصصیش رسانه و جامعه مدنی در سوریه و جوامع عرب است.کواکبی نوه پسر عبدالرحمن کواکبی است که بسیاری بر این عقیده اند مرحوم نایینی از مهمترین روحانیون صدر مشروطه در معروفترین اثرش، تنبیه‌الامة و تنزیه‌الملة  متاثر از کتاب «طبائع الاستبداد ومصارع الاستعباد» او بوده است. «سلام کواکبی» همین نکته را سندی معتبر در تاثیر متقابل ایرانیان و سوری ها می داند. این گفت وگو سویه های مهمی از نگاه سوری ها به ایرانیان و شباهت ها و تفاوت های انقلاب سوریه و جنبش سبز را می نمایاند.

مشروح گفت وگو با «سلام کواکبی» را در زیر می خوانید: 

در مصر و تونس شاهد تحقق جنبش اجتماعی بدون رهبری قابل تشخیص بودیم؛ اکثریت تحلیلگران و محققان بر این عقیده بودند که نقش سازماندهی سیاسی رسمی در شروع انقلاب و بسیج مردم قابل چشم پوشی بود. در مورد انقلاب سوریه چطور؟ نقش گروه های اپوزیسیون سنتی در انقلاب تا چه حد بوده است؟ سازمان های سیاسی در چه وضعیتی هم اکنون قرار دارند؟

همانطور که در مصر و تونس احزاب سنتی و رهبران سیاسی در آغاز انقلاب نقشی حاشیه ای داشتند در سوریه نیز به همین صورت بود. این امر بیشتر به عدم حضور احزاب و سران آن ها در عرصه اجتماعی در دهه های گذشته برمی گردد؛ دلیل آن هم مصادره فضا از سوی مقامات امنیتی و سیاسی حاکم در دهه های گذشته است.اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که میان نیروهای سنتی مخالف و جوانان پرشور انقلابی، که نیازمند چارچوب سیاسی و دانش انباشته شده مدیریتی هستند که اتفاقا سران احزاب مخالف برای مدتها بدون استفاده ذخیره کرده اند، محل های اتصالی وجود دارد که در بعضی زمان ها پررنگ و در دیگر زمان ها کمرنگ جلوه می کند.در کل این حس غالب وجود دارد که اپوزیسیون سنتی به دنبال عقب نیفتادن از این اپوزیسیون جدید است که بطور ناگهانی از دل جامعه سر برافراشته است.در بین نیروها و اپوزیسیون سنتی برخی قابلیت آن را داشته اند که همراه با خواسته ها و توقعات بیان شده، خود را بطور کامل در این جنبش درگیر کنند.در عوض برخی دیگر به دلیل کندی ذاتی، تفکرات بسته، فشار استبداد و ترس از نداشتن جایگاهی مناسب در آینده تغییرات به سمت جدایی از جنبش کشیده شده و سعی در بی اعتبار جلوه دادن آن می کنند.بالطبع مصالح گروه دوم، خواسته یا ناخواسته، با مصالح قوای سیاسی و امنیتی حاکم همراستا شده است.از دل انقلاب رهبران جوانی نیز ظهور کردند که طیف کثیری از آنان دستگیر و خیلی ها کشته شدند، تعدادی هم از کشور خارج شده و یا مفقودالاثر هستند.درنهایت هم شورای ملی سوریه، در پایان ماه سپتامبر، تلاشی را در راستای یکپارچه سازی نیروهای مخالف سنتی اعلامیه دمشق برای گذار به دموکراسی (چندین حزب چپ و ملی)، نیروهای پرشور جوانان با گروه بندی و توزیع جغرافیایی مختلف، در کنار اخوان المسلمین و احزاب کرد، آشوری و مستقل را آغاز کرد.

تقریبا یک سال پیش نشستی درخصوص جامعه مدنی در ایران و سوریه برگزار شد که شما هم در آن حضور داشتید. تحلیلگران و آکادمیسین های سوری که در آن کارگاه شرکت داشتند تاکید داشتند که میانگین سنی فعالان اپوزیسیون در سوریه نسبتا پیر است و جوانان نسبت به مسائل سیاسی و تحولات کلان اجتماعی بشدت بی تفاوت هستند.آیا با نقش خارق العاده ای که جوانان در انقلاب سوریه ایفا کردند شما غافلگیر نشدید؟ چگونه جوانان منفعل و بی تفاوت ناگهان به مشارکت کنندگان فعالی بدل شدند که حتی جانشان را هم برای انقلاب هدیه می کنند؟

هیچ کس نمی تواند منکر پدیده "غافلگیری" شود که دربرگیرنده تمامی وقایعی است که در کشورهای عربی اتفاق افتاده. در حقیقت آنچه در این جوامع مشاهده می شد کناری گیری توده جوان از فعالیت های سیاسی و کنش های جمعی و اشتغال بیشتر آنان به مشکلات روزمره، درسی و کاری بود. همینطور در کل مجامع عربی هم، در برابر نفوذ فراگیر سرویس های امنیتی نوعی تسلیم شدن به چشم می خورد که منجر به کاهش و یا عدم وجود هرگونه تلاش در جهت شورش و قیام حتی در سطح نیازهای اجتماعی و اقتصادی شده بود. اما این غافلگیری کامل نیز نبود، با مراجعه به گزارش سال 2003 سازمان ملل متحد، در ارتباط با توسعه در کشورهای عربی، می بینیم با اینکه گردآوردندگان گزارش پیش بینی ای درخصوص وقوع انقلاب ها در منطقه نکرده اند، اما هشدارهای خطر را برای سران این دول در صورت ادامه روند اقتصادی و سیاسی موجود به صدا درآورده اند. در اینجا ما شاهد یک دوگانگی "غافلگیری" و "انتظار" هستیم.
البته این غافلگیری از نظر من مربوط به نقش آفرینی جوانان در داخل و خارج کشور در اعتراضات نیست، بلکه در چگونگی این نقش آفرینی و همراه کردن روشن اندیشی در نحوه بروز آن و مهمتر از همه در ادامه روند مسالمت آمیز پس از گذشت هفت ماه از شروع انتفاضه – علی رغم بعضی اقدامات خشونت طلبانه انفرادی و منفک – است.

در جنبش سبز نقش کلیدی جوانان بطوری بود که ویژگی هایشان را نیز بر جنبش حک کردند. برای مثال جنبش سبز با هنر و ادبیات خلاقانه و حتی با همراهی شوخی و طنز رشد پیدا کرد. آیا چنین ویژگی ای در جنبش شما هم وجود دارد و آیا این انقلاب سوریه از این جهت از جنبش ایران اثر گرفته است؟

من فکر می کنم تا حدی اینطور است. ولی من ترجیح می دهم در قیاس جنبش سبز و انقلاب سوریه، درخصوص آگاهی های جمعی جنبش ایران و انقلاب سوریه تفاوت ها را حفظ کنم و بر آنها تاکید نمایم. حداقل سه انقلاب در تاریخ مدرن ایران قابل شناسایی است: انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی (که به یک دیکتاتوری تغییر مسیر داد) و جنبش اصلاحات که همه توسط سیستم سرکوبگری ربوده شدند. اما تاکید می کنم که ایران با وجود سرکوب و مصادره زندگی سیاسی قادر بوده است درطی سال های گذشته جامعه مدنی نسبتا موفقی را برپا کند و تولیدات هنری در سینما و ادبیات در غنی کردن آگاهی عمومی سهم داشته اند و این عامل  انگیزه بخش مشارکت در جنبش های سیاسی می تواند باشد. اما وضعیت در سوریه بسیار بسته و بدون فضای تنفسی برای جامعه سیاسی و مدنی برای دهه ها است. من فکر میکنم جنبش سبز بر همتایان سوری تاثیر داشته است. از حیث تکنیک های که بکار می گیرند و هنر خلاقانه. ما این را به روشنی در اقتباس عبارات ثبت شده روی پلاکاردها و تابلوها می بینیم. همینطور در کاریکاتورها، موسیقی های متعدد و بعلاوه طراحی های حرفه ای روی پوسترهایی که منتشر می شود.

و جوانان و دیگر فعالان چگونه رسانه های مدرن بویژه اینترنت را برای جنبش به خدمت می گیرند. نقش این فعالیت های آنلاین در انقلاب سوریه را چه اندازه ارزیابی می کنید؟

عادلانه نیست که نقش اینترنت را در جنبش مطلق بدانیم ولی اینترنت نقش بزرگی در اطلاع رسانی به جوانان در رابطه با تجربیات دیگران داشته و همچنین گسترش افق دید سیاسیون و الگوی برخوردشان با پدیده ای به نام انقلاب تحت تاثیر اینترنت دگرگون شده است.البته در مواقع زیادی هم دیده شده که سایت های متنوعی که اتفاقات جنبش را رصد می کنند گاه به مقدار قابل توجهی اتفاقات را وارونه جلوه می دهند.شبکه های اجتماعی نقش مهمی در گسترش ابزارهای لازم مانند سایت های عکس و فیلم مثل یوتیوب برای جنبش دارند. گسترش انقلاب از طریق افراد و مجموعه روابط محدودشان در اینترنت بود که بد هم نیست؛ ولیکن در سیر تکاملی انقلاب برای جذب جوانان فعال و برای پررنگ تر کردن ابعاد عملگرایانه در خیابان باید تلاش کرد. اینترنت در حال حاضر به یک سلاح خوب در اختیار تظاهرکنندگان صلح جو برای نقل اتفاقات یا پخش اطلاعات در رابطه با شهدا و دستگیر شدگان است.

برای ما که از دور انقلاب سوریه را دنبال می کنیم ریشه انقلاب خیلی روشن نیست و بطور کلی آن را دموکراسی خواهانه توصیف می کنیم.می خواهیم از زبان شما بشنویم مطالبات واقعی مردم سوریه بویژه جوانان چیست؟ نان، عزت، آزادی، دموکراسی یا همه اینها؟

اساسا اعتراضات به خاطر عزت و نسبت به توهین و تحقیر سیستماتیکی است که بر هموطنان سوری ما از بدو تولد تا مرگ روا داشته می شود و این به این معنی نیست که چیز دیگری نیست، فساد گسترده، سرکوب شدید، قطع آزادی ها  و همچنین جو عمومی جامعه به آغاز تظاهرات کمک کرده است. همچنین عوامل اقتصادی به عنوان یک عامل اصلی و اساسی به دلیل توزیع ناعادلانه درآمد، فساد، حذف طبقه متوسط و فقیر کردن این طبقه و تبدیل اقتصاد به اقتصاد مصلحتی برای حفظ نظام با تخریب بخش عمومی نیز از این دست عوامل است. و اعتقاد دارم این عوامل با هم همپوشانی دارند و به هم مرتبطند، به دست آوردن آزادی و اکتساب کرامت از عوامل اساسی و کلیدی ایجاد یک شهروند واقعی است به این معنی که او را قادر می کند در زیست سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کنشی فعال و ایجابی داشته باشد.

در پایان، انتظار مردم سوریه از ناظران جهانی بویژه مردم ایران – نه حکومت ایران- چیست؟

به عقیده من همبستگی جهانی و انسانی در حمایت معنوی از خیزش سوریه نقش برجسته ای دارند. پیوندهای فرهنگی و تاریخی بین مردم دو کشور صرفنظر از ایدئولوژی و سیستم سیاسی حاکم، باید آینده ای بهتر برای هر دوی ما بسازد.معتقدم موضع اصلاح طلبان ایرانی در حمایت از برادران سوریشان آشکار است ولی ضروری است که ذهن ناظر ایرانی از آثار جنگ روانی تخریبی که مایل است اعتراضات سوری را به نوعی منازعه طایفه ای و ضد برخی مذاهب و فرقه ها تقلیل بدهد دور باشد. سوریه ای ها در طی قرن ها موفق شده اند در کنار هم زندگی کنند و سوریه در خطر اختلافات و جدایی های فرقه ای نیست؛ هرچند دشمن شیطانی می خواهد بر آن دامن بزند. و تاثیری که در انقلاب مشروطه در آغاز قرن بیستم متفکری چون نایینی از عبدالرحمن کواکبی گرفته بزرگترین سند ارتباط صمیمانه و انسانی بین دو ملت ما است که بستری برای فواید متقابل بیشتر فراهم می کند و یک بعد انسانی و حقیقی به روابط آینده آنها خواهد داد.