منبع: دانشجو نیوز
علی هنری دانشجوی رشته جامعه شناسی، پژوهشگر کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی و از فعالین سابق دانشجویی است که در سالیان اخیر تغییر و تحولات جنبش دانشجویی را از نزدیک مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. وی همچنین به مدت چهار سال عضو هیئت تحریریه فصلنامه گفتگو بوده و مقالات انتقادی را پیرامون عملکرد جنبش دانشجویی در دهه 80 به رشته تحریر در آورده است.
وی اخیرا و پس از طرح بحث شبکه های اجتماعی در میان فعالین جنبش سبز، سلسله مقالاتی را در این زمینه منتشر کرده است. به منظور شناخت هرچه بیشتر این شبکه های اجتماعی و تبیین نقش آنها در جنبش مبارزات مدنی ایرانیان و بالاخص ویژگی های این شبکه ها در مجامع دانشگاهی، با وی گفت و گویی ترتیب داده ایم.
هنری در بخشی از این گفت و گو و در پاسخ به این سوال که آیا امکان پذیر است در شرایط سرکوب کنونی شبکه های واقعی مورد نیاز یک جنبش را به فضای مجازی انتقال داد، می گوید: " باید توجه داشت که شبکه های اجتماعی مجازی می توانند بخشی از وظیفه خبررسانی و اطلاع رسانی را برعهده گیرند، ولی ساده انگاری است اگر بیاندیشیم می توانند همه نقش های شبکه های اجتماعی حقیقی در جنبش اجتماعی را که پیش از این برشمردیم تمام و کمال بردوش گیرند. برای نمونه اصولا افزایش انگیزه اخلاقی و اجتماعیِ مشارکت عموما در ارتباط های شخصی و شبکه های واقعی شکل می گیرد. اینکه شبکه های رسمی در فضای مجازی شکل گیرد برای کاهش هزینه فعالیت سیاسی بسیار مناسب است. ولی باید فکری اساسی به ارتباط این فضا با شبکه های غیررسمی واقعی کرد."
وی همچنین در مورد نقش دانشجویان در گسترش جنبش مبارزه مدنی به اقشار غیر دانشگاهی می افزاید:" دانشجویان می توانند بواسطه رابطه های ضعیفشان با خانواده، همشهری ها و هم محله ای های خود پلی در میان شبکه جنبش سبز، شبکه های روشنفکران و نخبگان اجتماعی و شبکه های دانشجویی ... با شبکه های گروه های گوناگون اجتماعی برقرار کنند. این وظیفه در پیشبرد جنبش سبز و گسترده کردن آن از اهمیت بسزایی برخوردار است".
مشروح این مصاحبه تفصیلی در زیر می آید:
آقای هنری، اخیرا شما در یک سری از مقالات سعی کرده اید تا بحث شبکه های اجتماعی، جایگاه و بازتعریف این شبکه های اجتماعی در جنبش سبز را توضیح دهید. همچنین در بیانیه های رهبران جنبش سبز نیز تاکید عمده ای بر لزوم استفاده از این شبکه ها شده است. اگر ممکن است اختصارا توضیحاتی پیرامون این مسئله بیان بفرمایید.
شاید بتوان بحث شبکه های اجتماعی در جنبش سبز را از آنجایی پیش کشید که ادعای عدم گستردگی جنبش سبز در میان گروه های مختلف اجتماعی طرح و آغاز می شود و درصدد پاسخگویی به آن باشیم. برای توضیح عدم گستردگی باید مشارکت را به شکل یک فرایند در نظر گرفت و از رهگذر آن توجه کرد در کدام مرحله یا مراحل فرایند جنبش ریزش دارد و چه ضعف هایی منجر به آن ریزش می شود. اگر برخلاف این، مساله را تنها چنین تعریف کرد که چه گروه هایی از جامعه در جنبش سبز مشارکت دارند و چه گروه هایی نه و سپس بلافاصله نتیجه گرفت آن گروه مشارکت کنندگان همراه و همدل با جنبش سبز هستند و دیگران مخالف یا بی اعتنا به آن به باور من از یافتن ضعف های مشارکت ناتوان خواهیم بود که در ادامه دلایل آن را توضیح می دهم.
اگر فرایند مشارکت را در چهار مرحله درنظر بگیریم؛ پتانسیل همراهی و مشارکت یافتن، درمعرض اخبار و آگاهی های جنبش قرار گرفتن، انگیزه مشارکت یافتن و گذر از موانع و هزینه های مشارکت، به این مساله برمی خوریم که در هر یک از این مراحل محتمل است عده ای یا گروه های اجتماعی ای ریزش کنند. همچنین این فرایند نشان می دهد در مراحل دو و سه نقش شبکه های اجتماعی بسیار بااهمیت و چشمگیر است. بویژه در نظام های غیردموکراتیک که چرخش آزاد اطلاعات صورت نمی گیرد و امکان تشکل یابی و فعالیت شبکه های رسمی احزاب و گروه های منتقد مقدور نیست، شبکه های غیررسمی -که برایند و ترکیبی از شبکه های شخصی افراد است- در درمعرض جنبش قرار دادن افراد و بالا بردن انگیزه های اجتماعی و اخلاقی به شکل بسیار قابل توجهی موثرند.
در پاسخ به پرسش عدم گستردگی، عده ای از تحلیلگران عدم نفوذ حنبش سبز را در طرح نشدن مطالبات برخی گروه های اجتماعی مانند کارگران یا فرودستان دانسته اند و راه حلشان نزدیک شدن گفتار جنبش سبز با گفتار آن گروه ها است. گروهی دیگر پاسخ عدم مشارکت برخی قومیت ها و مناطق را در میزان هزینه سنگین فعالیت سیاسی در آن مناطق می جویند. اما با توجه به فرایند مشارکت می توان ادعا کرد این هر دو پاسخ ناکامل هستند و تنها یک وجه از مساله چندوجهی مشارکت را درنظر دارند، چرا که پاسخ اول تنها مرحله یک فرایند را مدنظر قرار می دهد و پاسخ دوم تنها مرحله پایانی فرایند را. اگر کل مراحل فرایند را درنظر بگیریم و به نقش شبکه های اجتماعی بازگردیم می توانیم ادعا کنیم فرودستان اجتماعی، کارگران، اقوام یا روستا نشینان و ساکنان شهرهای دور از مرکز بدلیل در ارتباط نبودن با شبکه های اصلی جنبش سبز که شبکه طبقه متوسط شهری و در ارتباط با شبکه های اجتماعی مجازی و وسایل ارتباطی مدرن است، به اندازه کافی در معرض جنبش قرار نمی گیرند و با همین دلیلِ جدابودن از شبکه اجتماعی سبز، انگیزه اجتماعی و اخلاقی بالایی برای مشارکت نمی یابند تا از سد موانع مشارکت که البته برای آنها بدلایل مختلف شاید پرهزینه تر هم باشد گذر کنند.
در اینجاست که نقش شبکه های اجتماعی غیررسمی در کنار مطالبات گروه های اجتماعی گوناگون و هزینه مشارکت اهمیت می یابد و یکی از دغدغه های جنبش سبز و وظایف همراهان آن تقویت این شبکه ها در جهت تسهیل فرایند مشارکت در جنبش سبز می شود.
شبکه های دانشجویی به نظر شما در کدام دسته از شبکه ها قرار می گیرد؟ آسیب شناسی و نقاط ضعف این شبکه ها در چیست؟
شبکه های دانشجوی را نیز می توان به دو نوع شبکه های رسمی و غیررسمی دانشجویی تعریف کرد. شبکه های غیررسمی دانشجویان برایند شبکه های شخصی دانشجویان است که بدون سازماندهی و رهبری از ارتباطهای دانشجویی شکل یافته است: همدوره ای های دانشگاهی، هم رشته ای ها و هم خوابگاهی ها از شبکه های غیررسمی دانشجویان است که هر دانشجو بیش کم در آنها حضور دارد. اما برخی از شبکه ها به نوعی دارای سازمان دهی و تشکل یافتگی هستند مانند انجمن های اسلامی، شوراهای صنفی، نهادهای فوق برنامه، گروه های ورزشی دانشجویی که از آنها می توان به عنوان شبکه های رسمی دانشجویی نام برد.
در شبکه های نوع اول حضور بیشتر دانشجویان در محیط های دانشجویی و ارتباط بیشتر با دوستان دانشجویی آنها را می تواند کارا و موثر کند. اما ما شاهد هستیم که برای مثال در برخی از دانشگاه ها بدلیل شرایط فیزیکی آن ها، امکان حضور و درآمیختگی کمتر بوجود می آید. هنگامی که دانشجویان فرصت دیدار یکدیگر را نداشته باشند و مجبور به ملاقات با یکدیگر نباشند، دوستان دانشجویی خود را بر اساس ترجیح خود و در میان شبیه ترین به خودشان انتخاب می کنند و بدین ترتیب شبکه های غیررسمی به شدت مجزا از هم شکل می گیرد و درآمیختگی و تکثر کمتر در آنها دیده می شود که این از ضعف های یک شبکه غیررسمی دانشجویی است.
شبکه های نوع دوم نیز متاسفانه از دو مساله در رنجند؛ یکی، عموما ضعف سنت مشارکت در کل جامعه که در جای جای جامعه مدنی این عدم حضور و عدم مشارکت به چشم می آید، که دلایل آن بحث دیگری را می پذیرد. دیگری سرکوب و عدم تحمل حکومت در قبال تشکل یافتگی و نیروهای منتفد. فعالان دانشجویی می توانند هم در نهادینه کردن هنجارهای مشارکت در دانشگاه ها بکوشند و هم در یافتن راه هایی برای زنده نگاه داشتن نهادهای موجود و تقویت آن ها.
همانگونه که اشاره کردید متاسفانه به دلیل سرکوب های شدید ارتباطات فعالین دانشجویی دانشگاه های مختلف به شدت محدود شده است به گونه ای که هماهنگی بین فعالین دانشجویی و سازمان دهی برنامه های سراسری در عمل غیر ممکن شده است. هرچند امکاناتی در فضای مجازی به منظور هماهنگی بیشتر و احیانا سازمان دهی آنها موجود است. به نظر شما در حال حاضر شبکه های مجازی می تواند در زمینه سازمان دهی جریانات دانشجویی موثر باشد؟ تا چه میزان؟
باید توجه داشت که شبکه های اجتماعی مجازی می توانند بخشی از وظیفه خبررسانی و اطلاع رسانی را برعهده گیرند، ولی ساده انگاری است اگر بیاندیشیم می توانند همه نقش های شبکه های اجتماعی حقیقی در جنبش اجتماعی را که پیش از این برشمردیم تمام و کمال بردوش گیرند. برای نمونه اصولا افزایش انگیزه اخلاقی و اجتماعیِ مشارکت عموما در ارتباط های شخصی و شبکه های واقعی شکل می گیرد.
اینکه شبکه های رسمی در فضای مجازی شکل گیرد برای کاهش هزینه فعالیت سیاسی بسیار مناسب است. ولی باید فکری اساسی به ارتباط این فضا با شبکه های غیررسمی واقعی کرد. در میان دانشجویان که درصد بالایی به فضای مجازی دسترسی دارند، این مساله شاید چندان دشواری پدید نیاورد، ولی در ارتباط با گروه های اجتماعی که کمتر به شبکه اجتماعی متصلند این یقینا مساله ایجاد خواهد کرد.
در مورد خاص شبکه های مجازی رسمی دانشجویی باید به دو مساله توجه کرد؛ یکی، کانال های ارتباطی با شبکه های غیررسمی حقیقی و دو دیگر، میزان قابل اعتماد بودن این شبکه ها. اگر این شبکه ها به میزان قابل توجهی غیرقابل اعتماد باشند نمی توان از آنها انتظار داشت در افزایش تقویت انگیزه مشارکت یاری رسان باشند وباید این وظیفه شبکه های اجتماعی را به شبکه های واقعی و رودررو هدایت کرد. ولی در مراحل آغازین شکل گیری یک کنش جمعی که نیاز به افرادی با انگیزه و توانایی های بیشتری است، می توان به شبکه های مجازی امید بست.
به عنوان مثال در سالیان اخیر دفتر تحکیم وحدت به عنوان اتحادیه تشکل های دانشجویی خرد در دانشگاه های مختلف فعالیت داشته است و توانسته است با هماهنگی ما بین این جریانات پراکنده تا حدی عملکرد قابل قبولی داشته باشد. آیا جایگزین کردن چنین سیستم شبه تشکیلاتی در فضای مجازی امکان پذیر است؟
تشکیل شبکه های رسمی و تقویت شبکه های غیررسمی در فضای مجازی و استفاده از آن ها در راستای اهداف جنبش دانشجویی و همچنین بهره بردن از فضای مجازی برای کارهای تشکیلاتی شدنی است منوط به آن که بستر مناسبی برای ارتباط این شبکه های رسمی مجازی به شبکه های غیررسمی حقیقی فراهم شده باشد. مثلا همین تهیه خبرنامه دانشجو به شکل کاغذی یکی از همین بسترسازی هاست.
اما باید به آسیب های تمرکز شبکه های رسمی در فضای مجازی که از همان خصلت مجازی فضای مجازی برمی آید توجه ویژه نشان داد. باید بین فعالیت و سازماندهی شبکه های رسمی در فضای مجازی با اصل پیشبرد اهداف گروه و جنبش دانشجویی کاملا تفکیک قائل شد. اینکه فضای مجازی بستری باشد برای آغاز و پایان کنش های جنبش دانشجویی و بروز و ظهور و در کل هدفِ آن، این را من مفید نمی دانم. این بسیار احتمال دارد که فعالان را به سوی یک فضای غیرواقعی و توهم زا براند. فعالیت های جنبش دانشجویی باید در بستر واقعی بنا نهاده شود و در همان جا بروز و ظهور یابد و ارزیابی شود. این به معنی آن نیست که چشم از امکانات کنش های جمعی در فضای اینترنت بست، بلکه بدان معنا است که تشکل های دانشجویی هدف خود را به کنش هایی در فضای مجازی محدود نکنند.
توضیح می دهم. تشکیلات برای ارتباط اعضای خود، یا نشست های خود که پیش از این در محل های دانشگاهی صورت می گرفت می تواند از فضای مجازی استفاده بهینه ببرد؛ پالتاک، اسکایپ و دیگر امکانات دقیقا می تواند فضای حقیقی را بازسازی کند. یا برای اطلاع رسانی و انتشار اخبار کنش های جنبش دانشجویی یا برای دعوت به کنش های جمعی در دانشگاه از فضای مجازی و امکانات آن می توان بهره گرفت. گاه هم می توان کنش هایی را مختص آن فضا درنظر داشت؛ مثلا جمع آوری امضا و براه انداختن کمپین هایی برای دفاع از حقوق دانشجویان زندانی. ولی این متفاوت است با آن که تشکیلات سایتی در فضای مجازی ایجاد کند و به امید آن باشد که کنش دانشجویی خود را در آن فضا پی جوید و کنش های خود را با میزان مخاطبان مجازی اش ارزیابی کند.
خلاصه کلام آنکه هدف تشکیلات باید در داخل دانشگاه و تغییر و تحول در فضای واقعی دانشگاهی کشور بنا نهاده شود در این رهگذر از فضای مجازی بطور کامل و بهینه استفاده کند و البته همه این مطلب نیاز به بستر سازی متناسبی است که ارتباط فضای مجازی با فضای واقعی را به شکل گسترده و کاملی برقرار کند.
در یکی از مقالات به نکته قابل تاملی اشاره کرده اید و آن اهمیت رابطه های ضعیف در شبکه سراسری جنبش است. رابطه های ضعیفی که می تواند زیرشبکه های پراکنده و گاها غیر متصل را به هم وصل کند. به نظر می رسد یکی از انتقادات اصلی به جنبش دانشجویی در سالیان اخیر همین نادیده گرفتن اهمیت ارتباط با طبقات غیر دانشگاهی بالاخص طبقات پایین دستی جامعه است. چه ابزارهای نظری و عملی برای نیل به برقرای این رابطه مابین اقشار مختلف اجتماعی در دست دانشجویان قرار دارد؟
دانشجویان از دو سو می توانند از طریق شبکه های اجتماعی در جنبش سبز نقش آفرین باشند که آن دو طریق به ویژگی شبکه های شخصی آنها مربوط است. از یک سو، هر دانشجو -که امروز جوان، درحال تحصیل، متصل به وسایل ارتباطی نوین و دارای مطالبات و خواست های مدرن است- بدلیل موقعیت خانوادگی و محل و نحوه زندگیِ پیش از دانشگاه با شبکه هایی از گروه های گوناگون اجتماعی که متفاوت با او می اندیشند و رفتار میکنند در ارتباطِ هرچند ضعیف هست. از سوی دیگر، همان دانشجو در گیر ارتباط های مستحکمی در شبکه های دانشجویی با همنسلان خود و متصل به شبکه نخبگان اجتماعی است. با این ویژگی ها هر دانشجو همراهِ جنبش سبز قادر است از طرفی از طریق شبکه های قوی و مستحکم دانشجویی در چرخش و تولید اخبار و آگاهی های جنبش سبز در میان برکشیدگان جامعه، نخبگان و خود جامعه دانشجویی بکوشد و نقد، گفت و گو، آگاهی و تحلیل را در جریان بیاندازد. همان کاری که اکنون در فضای مجازی قشر جوان و دانشجو صورت می دهد و پیش از این با تشکیل جلسات و همایش ها و تجمعات فیزیکی انجام می داد. و به باور من در آینده باید بیشتر از طریق شبکه های غیررسمی دانشجویی افزایش دهد. و از طرفی دیگر و شاید از جهتی با اهمیت تر این دانشجویان می توانند بواسطه رابطه های ضعیفشان با خانواده، همشهری ها و هم محله ای های خود پلی در میان شبکه جنبش سبز، شبکه های روشنفکران و نخبگان اجتماعی و شبکه های دانشجویی پیش گفته با شبکه های گروه های گوناگون اجتماعی برقرار کنند. این وظیفه در پیشبرد جنبش سبز و گسترده کردن آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. تحقق ارتباط دانشجویان با اقشار غیردانشگاهی و گروه های فرودست جامعه بسترسازی ویژه ای طلب نمی کند بلکه بستر مناسب بواسطه ویژگی های دانشجویی و ترکیب جمعیتی خود به خود فراهم است. تنها دانشجویان و جنبش دانشجویی باید احساس مسئولیت داشته باشند و با نگاه ایجاد پل ارتباطی، به شبکه های شخصی و رابطه های ضعیف خود توجه نشان دهند.
تصور کنید یک دانشجو که از شهری قومیت نشین به دانشگاه آمده است که پایگاه خانوادگی اش کارگری است. از یک سو از طریق هم شهری ها و هم محله ای های خود به شبکه ای از قومیت های ایران و شبکه ای از هم محله ای ها در شهری دور افتاده از مرکز متصل است و از طریق پدر و خانواده خود به شبکه ای از کارگران و از طریق مادر خود به شبکه های مذهبی محلی بانوان. و از سوی دیگر خود درگیر شبکه های غیررسمی و رسمی دانشجویی است که اخبار و آگاهی های جنبش سبز قاعدتا باید در آن جریان داشته باشد. بطور خلاصه همراهِ جنبش سبزِ دانشجو، از یک سو می تواند با تقویت شبکه های دانشجویی گوناگون در رشد کیفی آگاهی ها و انتشار گسترده اخبار در جنبش سبز بکوشد که یکی از راه های آن صرف زمان بیشتر و بیشتر در دانشگاه و در میان دوستان دانشگاهی است (یعنی شکل دادن شبکه های مستحکم و همبسته با ارتباط های قوی) و از سوی دیگر قادر است از رابطه های ضعیف خود و توجه به آنهایی که شبیه او نمی اندیشند، در گسترش جنبش سبز در میان گروه های متنوع اجتماعی موثر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر