صفحات

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

اعدام؛ وحشت یا انگیزش؟


تاملی در رابطه سرکوب ، انگیزه اجتماعی مشارکت و گفتار عدم خشونت


نگاه غالب به  میزان سرکوب حکومتی آن است که افزایش شدت سرکوب به دلیل بالا بردن هزینه مشارکت سیاسی، مشارکت در جنبش اعتراضی را کاهش خواهد داد. اقتدارگرایان بر مسند قدرت نشسته نیز، بر اساس همین منطق با اجرای احکام اعدام، صدور حکم های سنگین برای فعالان سیاسی یا تهدید رهبران جنبش، فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی شهروندان عادی، تلاش میکنند هزینه فعالیت سیاسی را افزایش دهند تا به زعم خود فتنه را خاموش کنند یا از اوج گیری آن پیشگیری کنند. ادعای این نوشته آن است که سرکوب در شرایط کنونی نه تنها مشارکت را کاهش نخواهد داد بلکه به واسطه افزایش انگیزه اجتماعی مشارکت، موجب افزایش آن نیز خواهد شد.
می توان «انگیزه اجتماعی مشارکت» را اصلی ترین عامل در تصمیم یک فرد برای مشارکت در جنبش اجتماعی تصور کرد.(1) انگیزه اجتماعی، تمایل فرد برای مشارکت در جنبش اجتماعی است که متاثر از گفتار عمومی و زندگی اجتماعی است. برای آن که بدانیم چگونه انگیزه اجتماعیِ مشارکت تقویت و تضعیف می شود به عواملی می پردازیم که بر آن اثرگذارند. میزان «خواستِ تغییر» و دست یابی به هدف جنبش، میزان تصور شخص از موثر بودن مشارکتش و هنجار اجتماعی که به نفع مشارکت شکل میگیرد سه عامل با اهمیت تقویت انگیزه مشارکت، و هزینه کنش جمعی مهمترین عامل تضعیف آن است. شکل یک این رابطه را نشان می دهد.
بدیهی است هرچه سطح نارضایتی در جامعه بالاتر رود، خواست تغییر افزایش می یابد و افزایش این خواست میزان انگیزه مشارکت در جنبشی که خواستار تغییر است را افزایش خواهد داد. علاوه بر آن، فردی از جامعه که همدلی با جنبش و خواست هایش دارد هرچه کنش خود را اثربخش تر ارزیابی کند بیشتر انگیزه اجتماعی برای مشارکت پیدا می کند. برای نمونه یکی از دلایلی که افراد برای رای ندادن خود ارائه می دهند این است که رای آن ها اثری نخواهد داشت. یعنی اثربخش نبودن کنش، انگیزه برای آن کنش را کاهش می دهد. و همچنین هرچه «هنجار اجتماعی به نفع مشارکت» در جامعه شکل گرفته تر باشد و مشارکت در جنبش توجیه پذیرتر، مشارکت کنندگان بیشتر مورد تشویق قرار می گیرند و عکس آن، افرادی که دغدغه های شخصی را به کنش همگانی ترجیح می دهند بیشتر تنبیه می شوند. این هنجار اجتماعی عاملی است که انگیزه اجتماعی مشارکت را تقویت می کند. مثلا در جاییکه این هنجار نهادینه است، هنرمندان مشارکت کننده در جنبش سبز مورد احترام جامعه قرار می گیرند و در مقابل کسانی که این مشارکت را ندارند به اشکال مختلف توسط جامعه تنبیه می شوند. و اینچنین انگیزه مشارکت برای هر هنرمندی تقویت و عدم مشارکت برای او دشوار خواهد شد.  
از سوی دیگر همچنین باز هم شاید بتوان گفت بدیهی است اگر «هزینه مشارکت» افزایش یابد، بواسطه آن که عدم مشارکت در جنبش توجیه پذیرتر می شود «هنجار اجتماعی به نفع مشارکت» تضعیف می شود. بدین ترتیب که هم جامعه از فرد، انتظار کمتری برای پرداخت هزینه سنگین و مشارکت دارد، هم شخص بی تفاوت کمتر مورد غضب جامعه قرار خواهد گرفت. ضمن آنکه انگیزه اجتماعی فرد برای مشارکت نیز کاهش می یابد. چرا که در شرایطی که هزینه مشارکت سنگین است کمتر می توان انتظار داشت افراد یکدیگر را تشویق به مشارکت کنند یا افراد مورد وثوق و قبول جامعه تشویق به مشارکت نمایند. بنابراین بالارفتن هزینه مشارکت هم به طور مستقیم، هم غیر مستقیم -به واسطه تضعیف هنجار مشارکت- انگیزه مشارکت را کاهش می دهد.
اما توضیح رابطه میزان «سرکوب» و هزینه کنش جمعی با افزایش یا کاهش مشارکت پیچیدگی هایی دارد. هزینه مشارکت در جنبش اجتماعی را نباید معادل سرکوب دانست. مثلا نوشتن این مقاله نوعی مشارکت در جنبش سبز است که هزینه آن وقت و انرژی ای است که نویسنده برای آن صرف می کند و این هزینه برای کسی که خارج از ایران باشد و قصد بازگشت قریب الوقوع به ایران را نداشته باشد هیچ رابطه ای با میزان سرکوب نخواهد داشت. پس می توان -یا باید- هزینه مشارکت را از سرکوب تفکیک کرد. بدین ترتیب می توان -و یا باید- سرکوب را عاملی جدا از هزینه مشارکت در جنبش اعتراضی درنظر گرفت که در برخی موارد افزایش آن هزینه مشارکت را نیز افزایش می دهد. ولی باید توجه داشت که افزایش سرکوب، فاکتورهای دیگری که دخیل در مشارکت هستند را نیز متاثر می کند که در سطور بعدی به آن خواهم پرداخت.
هرچه تصور سرکوب برای کسانی که در موقعیت تصمیم برای مشارکت یا عدم مشارکت قراردارند سنگین تر باشد مسلما هرینه متصور برای آن کنش جمعی برای آن شخص بیشتر خواهد بود و عدم مشارکت نا محتمل تر. ولی از سوی دیگر هرچه سرکوب غیر موجه تر و ظالمانه تر باشد و حقانیت آن بیشتر زیر سوال قرار گیرد، هنجار اجتماعی مشارکت نیز بیشتر تقویت می شود. یعنی درجایکه اقتدارگرایان برای یک معلم کرد در شرایط کاملا ناروشنی حکم اعدام به اجرا در می آورند مسلما همدلی نکردن با خانواده داغدار او شرمساری به بار خواهد آورد و تنبیه اجتماعی به همراه دارد. همانطور که زندانیان با احکام ناعادلانه و سنگین و خانواده هایشان مورد تشویق بیشتر جامعه قرار می گیرند. و همچنین طبیعی است خانواده ها برای مشارکت در تظاهرات دانشگاهی در مخالفت با رییس دولت اینچنینی نه تنها فرزندانشان را سرزنش نمی کنند بلکه شاید تشویق نیز کنند، هرچند هزینه این مشارکت اخراج از دانشگاه باشد.
به علاوه،  سرکوب بی حد و حصر، میزان خواست عمومی به تغییر را هم افزایش می دهد. دیدن چنین بی عدالتی ها، زیر پاگذاشتن اخلاق و دین و حتی سیاست بسیاری را مجاب می کند که بیشتر برای دست یابی به خواست عمومی یعنی دموکراسی یا جامعه ای آزاد تلاش کنند. ضمن آنکه سرکوب بیشتر در جامعه ای که فهم مشخصی از فواید و قواعد دموکراسی دارد وجدان های حق مدار بیشتری را توجیه به مشارکت می کند و مستقیما انگیزه اجتماعی آنان را افزایش می دهد.
بر مبنای مدل پیش گفته هرچند سرکوب از یک سو بر روی هزینه فعالیت سیاسی اثر گذار است و افزایش هزینه مشارکت نیز، انگیزه اجتماعی مشارکت را کاهش می دهد، ولی از سوی دیگرانگیزه مشارکت را مستقیم و غیرمستقیم -با افزایش میل به تغییر و  تقویت هنجار عمومی مشارکت- افزایش می دهد. حال اگر این فرض را بپذیریم که در شرایطی که از یکسال گذشته تاکنون سرکوب در بالاترین سطح خود بوده است. یعنی اقتدارگرایان در خیابان خون معترضین را بر زمین ریختند، در کهریزک جنایت کردند، در زندان ها تجاوز کردند، دادگاه های قرون وسطایی برپا کردند و گروهی از نخبگان جامعه را به قول خود شکستند و اعتراف اجباری گرفتند و به هر صورتی هزینه فعالیت سیاسی را افزایش دادند، می توان تصور داشت میزان افزایش سرکوب تغییر چندانی در تصور خطر یا تصور هزینه مترتب بر کنش جمعی نخواهد داشت، و کفه ترازو تغییر چندانی به سمت کاهش انگیزه مشارکت نخواهد داشت. اما از سوی دیگر تکرار این جنایات و خودسری ها می تواند اثرات مثبتی بر کفه دیگر ترازو یعنی افزایش مشارکت در جنبش سبز داشته باشد. بدین ترتیب برآیند سرکوب بیشتر انگیزه مشارکت و به تبع آن مشارکت را افزایش خواهد داد.

ولی نگرانی ای که بلافاصله ظاهر می شود آن است که افزایش خشونت های حکومتی، جنبش را از مسیر عدم خشونت بیرون براند. برای پاسخ به این نگرانی باید به رابطه انواع کنش های جمعی با جنبش اشاره کنیم. برای اقدام به یک حرکت اعتراضی روش های گوناگونی پیش روی جنبش وجود دارد که بر اساس شرایط و گفتاری که بر آن حاکم است یکی یا تعدادی از روش ها مورد اقبال عمومی قرار می گیرند و پیگیری می شوند. انتخاب این روش یا آن روش بستگی به آن دارد که اندیشه مسلط جنبش کدام روش را مناسب تر برای رسیدن به هدف ارزیابی می کند. اگر نخبگان و عموم یک جامعه به این نتیجه برسند که یک مبارزه بدون خشونت بیشتر احتمال برآورده شدن اهداف جنبش را می رساند، هنجاری در پی آن شکل خواهد گرفت که کنشهای خشونت آمیز، از هر دو سو، چه برخی افراد داخل جنبش و چه حکومت را تقبیح میکند.
شکل گیری این هنجار به نفع روش عدم خشونت و تقویت گفتارهای پیرامون آن نه تنها می تواند افراد جنبش را از بکارگیری خشونت دور کند (بدین ترتیب که اقلیتی که این راه خشونت آمیز را برمی گزییند توسط افراد جنبش به انواع مختلف تنبیه می شوند یا حداقل مورد تشویق قرار نمی گیرند) بلکه خود آن باعث می شود به  طور مستقیم و غیرمستقیم انگیزه مشارکت در ارتباط با سرکوب بیشتر افزایش یابد. سرکوب در برابر کنش های بدون خشونت، غیرموجه تر، ناعادلانه تر و ظالمانه تر است. بدین ترتیب بنا بر دلایلی که در بالا ذکر کردیم، سرکوب در این شرایط میل به تغییر را دو چندان، هنجار مشارکت را مضاعف و انگیزه اجتماعی مشارکت را موکدا تقویت می کند.
کوتاه سخن آنکه در شرایطی که سرکوب های حکومتی در بالاترین حد خود قرار دارد افزایش آن با اجرای ناعادلانه چند حکم اعدام تغییر چندانی در میزان برآورد هزینه مشارکت در جنبش سبز ایجاد نمیکند، و نه تنها به کاهش مشارکت در جنبش سبز نمی انجامد بلکه بر خلاف آن، این سرکوب ها انگیزه مشارکت را از چند طریق افزایش خواهد داد؛ یک- افزایش میل تغییر و خلاص شدن از حکومت غیردموکراتیک که این خود انگیزه مشارکت در جنبش اجتماعی را افزایش خواهد داد. دو- نهادینه و موثرتر شدن هنجاری مشارکت در در جنبش سبز که آن هم انگیزه مشارکت را تقویت می کند. سه- بیدار کردن بیشتر وجدان های حق مدار و تقویت انگیزه مشارکت در آن ها به طور مستقیم. تاکید بر مبارزه ضد خشونت نیز(2) که منجر به بی اعتبار تر شدن حکومت و بی اخلاقی بودن این نوع رفتار ها  می انجامد این عوامل را تقویت می کند. ضمن آنکه هنجار شکل گرفته حول آن از خشونت نیز می کاهد.
تنها می ماند عاملی که در ابتدا ذکر کردیم با عنوان برداشت هر فرد از موثر بودن مشارکتش که آن هم به میزان سرکوب بستگی چندانی ندارد و بیشتر به دو عامل تصور از احتمال پیروزی جنبش و تصور از میزان مشارکت کنندگان دارد که بحث جداگانه ای می طلبد.

       (1)   البته انگیزه های اخلاقی و شخصی نیز می توانند در یک مشارکت همگانی دخیل باشند که خیلی عمومی نیستند و در این تحلیل، آن ها را نادیده گرفته ایم.
       (2)   آنچنان که موسوی نیز در اظهارنظر اخیر خود بر آن تاکید داشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر